خلاصه کتاب
گلاره زنی مرموز با گذشتهای پیچیده است که در خانهای به نام "حریر" زندگی میکند. روزی مردی به نام حمیدرضا مصّر با وعدهها و تهدیدهایش، او را به مبلغی گزاف اجاره میکند. در طول این زمان، گلاره متوجه میشود که حمیدرضا پزشکی از خانوادهای سرشناس اما با رازهایی تاریک است. پس از این دیدار، حمیدرضا به او پیشنهاد میدهد که به شهری دیگر بروند و زندگی جدیدی را آغاز کنند؛ زندگیای که در آن نام گلاره به "دریا" تغییر میکند. اما دلیل این تغییر چیست؟ پشت تموم این داستان، رویاهای طاغی نشسته، رویاهایی سرکش و طغیانگر ...