دانلود رمان خسوف از پگاه مرادی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، پلیسی
تعداد صفحات: ۶۷۵
خلاصه رمان:
نفس یه دختر خاص و عکاسه که به خاطر جرم داییش، با مامور جوون و بسیار جدی پلیس برخورد می کنه… عشقی بینشون به وجود میاد که به خاطر گذشته ی نفس… آقای پلیس اما قرار نیست اجازه بده، نفسش… قطع کنه…
قسمتی از رمان خسوف :
صدای خنده های یک زن می آمد. خنده هایی که در آخر به گریه منتهی میشد.
صدای خنده ها هر لحظه در گوشش بیش از پیش اوج می گرفت و انگار او قصد سکوت نداشت.
اشک میریخت؛ ترسیده بود با ترس همه ی اتاق ها را گشت خبری از آن نبود.
از قایم موشک بازی خوشش نمی آمد و وقت خوبی برای بازی نبود صدای خنده ها سوهان روحش شده بود.
اشک هایش روی گونه جاری شد؛ از تنهایی می ترسید.
صدای خنده ها هر لحظه بیشتر اوج می گرفت و رعشه بر جان او می انداخت .
از خانه خارج شد پا به حیاط گذاشت، هرچه می دوید انگار نمی رسید، خسته روی زمین افتاد.
اشک هایش قصد بند آمدن نداشت. سر بلند کرد و به آسمان نگاه کرد؛
رنگ آسمان سیاه تر از همیشه بود. با شنیدن اسمش امید در دلش نشست.
انگار صدایش می کرد که به کنارش برود آرام از روی زمین بلند شد.
صدای خودش بود همیشه وقتی تنها می شدند می خندید. هنوز صدای خنده اش می آمد.
سر بلند کرد، نگاهش به درختی که همیشه تاب بازی می کردند روانه شد.
با دیدنش که از طنابی آویزان بود اشکش بند آمد؛ کمک خواست. صدایش کرد.
نفس نفس زنان جیغ کشید، دست هایش را به سوی او گرفت تا بغلش کند.
با دیدن دهان بازش و هیکل اویی که مثل عروسک توی هوا تکان میخورد لرزید …