دانلود رمان وسوسه های شورانگیز از نویسنده نیلوفر قائمی فر کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات: 645
خلاصه رمان: مایا دختریست که با وجود داشتن پدر مادری بیخیال و بی مسئول ، خودساخته و مستقل بار میاد اما پر از عقده و کمبود ، در بیست و دوسالگی به اجبار پدر و مادرش مجبور به عقد پسری پولدار با جرایم پوشیده در میاد ، دوماه بعد عقد پس از ملاقات با منصور دوست پدرش و وکیلی زبده ، تصمیم میگیرند از کسری ، همسرش جدا بشه و در این طی عشقی شورانگیز سر تاسر لحظه هایی پر از هیجان و احساس پیش میاد اما این عشق یک جا در فرازو نشیبی غیر قابل پیش بینی قرار میگیره، اتفاقی که نمیشد حتی بهش فکر کرد…..
قسمتی از رمان وسوسه های شورانگیز :
پیشونیم به پیشونیش چسبیده بود بینیم به بینیش چشمام بسته بودم نفساش نفسامو چاق میکرد. صدای صاف کردن سینه اومد و ماندانا گفت ببخشید ریموت در پارکینگو میخوام. منصور منو به عقب فرستاد و آروم دستمو گرفت از رو تخت بیام پایین گفتم سرمو بلند کنم ماندانا با نگاهش قورتم داده؛ ماندانا رفت بیرون و منصور با سکوت جلوی در اتاق منتظر شد مانتومو پوشیدم شالمو سرم کرد و به نیم نگاه به منصور کردم داشت گوشه ی لبشو میجویید آروم صدا کردم منصورا. سر بلند کرد سری به طرفن تکون داد و گفت دختره دید… ژاکتت کو؟
داریم میریم جاده هوا سرده… خودش از رو چوب لباسی ژاکت صورتی کمرنگو برداشت و گفت بدو… کیفم و گوشیمو برداشتم و گفتم اونا میدونند که با همیم. منصور: آره طی یه روز قشنگ آبروی خودمونو بردیم. وارفته گفتم چه آبروریزی؟!!! بی آبروگیی؟!! منصور هدایتم کرد به طرف بیرون و آروم تر گفتم منصور؟! منصور: مایا جان خواهش میکنم ادامه نده. با غم گفتم باشه از پله ها پایین رفتم دنبالم راه افتاد در رو باز کردم دیدم ماندانا و مسیح تو ماشین منتظرن ماندانا بر و بر نگاه میکرد، منصور صدا کرد – مایا بیا سوار شو.
سوار شدم و مسیح اومد دم ماشین منصور نگه داشت و گفت: – منصور جان شما جلو بیفت ما پشت سرتون میاییم با شیطنت گفت: این رخش ما به پای ماشین شما نمیرسه منصور لبشو گزید و گفت: نفرمایید. کمی از راهو رفتیم و گفتم حالا چرا با من قهر کردی؟ منصور باهات قهر نکردم عزیز دلم. خب حرف نمیزنی دیگه. منصور: وقتی میگم بسه مایا یعنی تمومش کن. – خب حالا شده چی مگه؟! منصور من چه توضیحی بدم وقتی تو حرف خودتو میزنی؟ من میگم اونا که میدونند. منصور: من با بن قضیه که مشکل داره کاری ندارم ولی این چیزا خصوصی مایا من از این کارا خوشم نمیاد.
مایا دختریست که با وجود داشتن پدر مادری بیخیال و بی مسئول ، خودساخته و مستقل بار میاد اما پر از عقده و کمبود ، در بیست و دوسالگی به اجبار پدر و مادرش مجبور به عقد پسری پولدار با جرایم پوشیده در میاد ، دوماه بعد عقد پس از ملاقات با منصور دوست پدرش و وکیلی زبده ، تصمیم میگیرند از کسری ، همسرش جدا بشه و در این طی عشقی شورانگیز سر تاسر لحظه هایی پر از هیجان و احساس پیش میاد اما این عشق یک جا در فرازو نشیبی غیر قابل پیش بینی قرار میگیره، اتفاقی که نمیشد حتی بهش فکر کرد.....