دانلود رمان کلاغ سفید در مرداب از بهار سلطانی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، خانوادگی، اجتماعی
تعداد صفحات: ۳۲۳۸
خلاصه رمان:
دلانا طی یک سفر، وارد بازی جدیدی از زندگیش میشه و برای فرار از خانواده متعصبش، به اون سفر ادامه میده و قصد میکنه در شهر جدید بمونه. اما هیچوقت فکرشو نمیکنه که سرنوشت قراره بازیهای زیادی رو سرش بباره …
قسمتی از رمان کلاغ سفید در مرداب :
چیزی به صبح نمانده بود که انبار پر از آت و آشغال را خالی کرد.
حالا نوبت به گردگیری آن دیوارهای تار زده و کثیف بود.
کوفتگی و خستگی یک شب نخوابیدن و ضرب و شتم کردن با اجناس کهنه و زهوار در رفته انباری روی تنش نشست. دیگر نای تکان خوردن نداشت.
باران رعد آسای دیروز و دیشب، بند آمده و باعث شد برود بیرون آن اتاق خاک خورده و قدری هوای تازه به ریه هایش بکشاند.
هوا به طرز عجیبی پاک و تمیز بود مه صبحگاهی از روی کوهها و میان جنگل پایین آمده و تا محوطه باز عمارت رسیده بود.
به نظرش مکان و شهر فوق العاده ای را برای زندگی کردن انتخاب کرده بود؛ ولی کاش مادر هم کنارش بود…
چند بار نفس عمیق کشید پلک فشرد و پلک گشود.
درینگ درینگ پیامک گوشی اش اما، حواسش را به سمت اتاق کشاند به داخل که برگشت گوشی را از روی میز چوبی کوچکی در آن کنار به دست گرفت.
به نظرش بازهم آذرفر بود حتماً بازهم میخواست تأکید کند، هرچه زودتر؛ کارش را شروع کند.
اما نه چشمانش درست میدید؟! پیام از طرف دیوانه بود…
-صبح بخير… امروز دو نفر رو میفرستم برای تمیزی انبار.
دلانا نوچی توی دلش گفت. این پسر به خیالش، او چطور دختری آمده بود؟
دختری شهری و دست نزده به سیاه و سفید!!؟ یا خوب و درست شناخته بودش! …