دانلود رمان زن شرطی از نیلوفر قائمی فر کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۶۵۰
خلاصه رمان:
ماریا، از همسرش جدا شده ولی با قتل همسر سابقش درگیر پرونده قتل او شده و به زندان میافتد و بعد هفت ماه آزاد میشود این در حالی است که به خاطر یک شرط آزاد شده و اما آن شرط شروع رمان زن شرطی است …
قسمتی از رمان زن شرطی :
وقتی رسیدیم خونه بچه ها هر کدوم یه طرف خونه ولو شدن و اسباب اثاثیه دور تا دور خونه پر بود.
همه توفاز افسردگی بعد سفر بودن و تنها کسی که فعالیت میکرد من بودم.
همه وسایلو جا به جا کردم و لباس کثیف ها رو داخل ماشین لباسشویی انداختم.
شام بی دردسر یعنی خوراک لوبیا چیتی بار گذاشتم و بعد هم دوش گرفتم و سعید و فرستادم حموم.
با مامان صحبت کردم که قرار شده بود بعد تعطیلات برگردن تا مثل ما خیلی تو ترافیک نمونند.
همه این کارها رو وقتی انجام دادم که چهار تا خواهر برادرم هنوز با لباس تو راه بودن سر آخر هم با توپ و تشر من از جا بلند شدن.
احسان: من حس وابستگی دارم انگار یه چیزی گم کردم.
ملی: چی مثلاً؟ آزیتا رو؟
احسان: ملی تو چقدر فهمیده شدی.
ملی: زنگ بزنم بیان اینجا شام.
-نخیر شام اونا به ما چه؟ بس نبود دو سه روز دیدمشون؟ دلت تنگه فردا دکتر جونتو میبینی.
ملی: وا دکتر جونم انگار چوب تو آستین تو کرده! چرا تا اسمشون میآد تو از کوره در میری؟
پرپر با حال میانجی گری گفت: ماری درست میگه هر چیزی اندازه داره برید دستو رو تونو بشورید تا سفره بندازیم شام بخوریم.
بهران: من که تا دوش نگیرم چیزی نمیتونم بخورم. سعید از حموم در نیومد؟
پرپر آهسته بهم گفت: انقدر ضایع مخالفت نکن.
به طرف آشپزخانه رفتیم و گفتم: آیان تو ماشین بهم گفت قدیما وقتی کامبیز دور و برت بود منم بودم ولی تو منو رد کردی.
پرپر با تعجب پرسید: -آره؟
با شرمساری و شاید پشیمونی گفتم: آره …