دانلود رمان دریای عشق (دو جلدی نسخه اصلی) از نویسنده sadaf.a و #doni.m کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، ازدواج اجباری، موزیکال، کمیاب
تعداد صفحات: 133
خلاصه رمان: داستان دختری به نام دریا که با بیماری قلبی دست و پنجه نرم میکند و در انتظار یک قلب اهدایی است. از طرفی، آراد، پسرعموی دریا، درگیر عشقی ممنوع و نافرجام میشود که سرنوشت همه را تغییر میدهد. عشقی که به قیمت جانش تمام میشود و قلبش را به دریا هدیه میکند. اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود… وحید، برادر دوست صمیمی دریا، عاشق اوست و برای خواستگاری میآید، اما رازهای گذشته و تقدیر بیرحم، مسیر عشقشان را پر از مانع میکند …
قسمتی از رمان دریای عشق
سر درد داشت دیوونهام میکرد مخصوصا که تو خونه تنهام بودم حوصله ساحل هم نداشتم. از اتاق خواب امدم بیرون با کمک دیوار و ستونهای تو خونه رفتم توی اشپزخونه یه لیوان آب خوردم نشستم روی صندلی سرم رو گذاشتم روی میز اونقدر درد داشتم که بیخود شروع کردم به گریه کردن نمیدونم یهو از خودم متنفر شدم چرا اینکار کردم چقدر بیرحم شده بودم دستم کشیدم روی شکمم من حتی از سپهرم بدتر بودم سپهر به جسم و روحم اسیب رسونده بود من احمق چیکار کردم میخواستم از سپهر انتقام بگیرم ولی به خودم اسیب رسوندم من خودم کشتم من یه قاتل بودم. با این فکر گریهام شدت گرفت ولی حیف که
برای پشیمونی خیلی دیر بود خیلی ولی این بچه باعث مرگ خودم میشد. خدایا دیگه از گریه کردنم خسته شده بودم چقدر ضعیف بودم من اون دریا قبلی نبودم من این دریا دوست نداشتم. من دلم نمیخواد اینقدر شکننده باشم من باید قوی باشم تا انتقام تمام روزهای که سپهر از گرفته ازش بگیرم من باید قوی باشم. اره همینه. با این فکر یه حس قوی توم به وجود آمد. با صدای قار قور شکم به خودم آمدم دیروز که چیز نخوردم امروز صبحونه هم نخوردم. بلند شم یه چیز بخورم. به سمت یخچال حرکت کردم با دیدن یخچال نزدیک بود از خوشحالی بمیرم. مامان جونم یخچال پر کرده بود از میوه غذا خوراکی و… همون جور که سالاد الویه از
یخچال بیرون میاوردم قربون صدقه مامانم میرفتم. با این که سردرد ولم نکرده بود اما هر چی بیشتر بهش فکر میکردم حالمم بدتر میشد پس باید بیخیالش میشدم. بعد خوردن ناهار با صبحونه رفتم تو پذیرایی نشستم ساعت ۱۱ بود موبایلم از روی عسلی برداشتم چند تا میس کال از ساحل و وحید داشتم میخواستم به ساحل زنگ بزنم که خودش زنگ زد تا دکمه سبز زدم صدای داد و فریاد ساحل تو گوشم پیچید: الهی بمیری دختر تا مریضی همیشه ساحل دوسته.. -وای ساحل جون ترو خدا یه نفس بکش میترسم خفه شی. -دریا خاک تو سرت لیاقت نداری که حیف من که ساحله دریایی مثل تو هستم. با این حرفش خندم گرفت …