حلما دختر مستقلی است که با انجام پروژه های دانشگاهی برای سایر دانشجویان، کسی درآمد میکنه.. ولی مدتیه بخاطر مشکل مالی دنبال کاری با درآمد بالاتره.. پدر و مادر حلما براش گذشته سیاهی رو رقم زدن که حلما فقط برای ماکان استاد دانشگاهی که با هم عاشق و معشوق بودن تعریف کرده.. ماکان هنوز عاشقه و پای حلما مونده ولی خانواده ماکان نه… اَرَس مهندسیه که دچار بیماری رابطه وحشی گونه اس و عاشق مادربزرگش آنام.. اَرَس که دنبال پرستار یا همون همدم برای آنام میگرده توی عروسی فامیلش، حلما رو میبینه و بهش پیشنهاد پرستاری از آنام رو برای مدتی کوتاه با حقوقی عالی میده.. حلما قبول میکنه ولی...
امیرحافظ پسری که مجبور میشه با بیوهی برادرش ازدواج کنه در حالیکه خودش کس دیگهای رو دوست داره و با رابطهی پنهانی که با سلما داشته اونو باردار کرده و این موضوع زمانی پیش میاد که امیرحافظ با زنداداش بیوهش ازدواج میکنه و وقتی میفهمه سلما حاملهست بهش اجازه نمیده بچهشو سقط کنه و ...
توی مسیر اولش مخالف هست دشمن هست پدر و مادر با یه نگاه بی تفاوت که ته چشمشون بهت میگه نرو غلطه دختر همه ی اینا هست اما بعدش وقتی ببینن هنوز مصری دشمنا دوستت میشن و پدرو مادر مشوق دنیای تشریفات دنیای همین دوستی ها و دشمنی هاست … تشریفات دنیای منه دنیایی که من وقتی پامو توش گذاشتم یه چهار دیواری خالی بود که من مستش شدم ما بعدش از یه جایی به بعدش مستی شد عادت شد توبه که برگرد و باز آ اما … عهد بستم که دگر می نخورم به جز امشب و فردا شب و شبهای دگر … !
یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش میکنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و متعصبه خیلی وقته پیگیرشه و وقتی باهاش آشنا میشه صهبا تازه میفهمه که اون...