ناول تایم، دانلود رمان های پرطرفدار عاشقانه و جذاب بصورت رایگان ایرانی و خارجی جدید همراه با دانلود رایگان PDF بهترین رمان های آنلاین بدون سانسور در سایت ناول تایم.
دانلود داستانک قاتل جانم اثر Ariana.mr (نویسنده انجمن رمان بوک) دانلود فایل PDF (با لینک مستقیم) – ویرایش جدید و بهبود یافته + مخصوص موبایل)
آتش انتقام در قلبم چنان شعله ور بود که چشمانم را کور کرد. من او را کشتم، و همان آتش انتقام جان مرا گرفت …
خلاصه داستانک قاتل جانم
وسایلش را رها کرد و به طرف جنگل مخوف دوید. از لابه لای درختان انبوه جنگل رد شد و ناگهان به سمت عقب کشیده شد. با تمام توانش دستان او را از خود جدا کرد و باز هم به طرف جلو دويد. نمیدانست کجا هست یا مقصدش کجاست، فقط میدانست که تا جان در بدن دارد باید به دویدن ادامه دهد. از سراشیبی بالا رفت و به سمت چپ جنگل دوید. همان طور که میدوید، به پشت سرش نگاهی کرد، انگار بیخیالش شده بود، کمی سرعتش را کاهش داد و ایستاد. به اطراف نگاهی کرد جنگل تاریک، بد محیط را وحشت بر انگیز کرده بود. از آنسوی جنگل صدای زوزه گرگی را شنید و پشت سرش صدای نالههای کفتار بلند شد و تا خواست به راهش ادامه دهد سردی تیزی چاقو را
در زیر گردنش احساس کرد. او را به چنگ آورد، مرد خنده کریهی سر داد و چاقو را فشار داد و گفت: چرا از دستم فرار میکنی دختر جون؟ میدونی که چقدر خاطرت رو میخوام. کمی تکان خورد تا شاید از دست آن مرد رهایی یابد اما بیفایده بود. با خشم گفت: اون دهن کثیفت رو ببند. مرد دستانش کمی شل شد و گفت: میدونی، من رو باید قبول کنی، تو محکوم به ازدواج با من شدی. از فرصت استفاده کرد و با پای چپش لگدی نثار انگشتان پای مرد کرد که نعرهاش گوش اهالی جنگل را کر کرد. چاقو را که بر روی زمین افتاده بود برداشت و گفت: و تو هم محکوم به مرگی. و بی معطلی چاقو را در پهلوی مرد فرو کرد. این بار ناله و نعرهاش همزمان با هم به آسمان رفت.
انگار هنوز عقدهاش خالی نشده بود، چون این بار چاقو را کتف مرد فرو کرد. با خشم و نفرت نگاهی کرد و گفت: من به عذاب محکومت میکنم. و بلافاصله موهای مرد را کشید و چاقو را در بازوی چپش فرو کرد. دو پای مرد را گرفت و کشان کشان به اول جنگل برد. مرد را رها کرد که ناله مرد به هوا رفت، به طرف کلبه رفت و بیل را برداشت و راهی جنگل شد. باز هم مرد را تا اواسط جنگل کشاند و رهایش کرد. کمی آن طرف تر بیل را در خاک فرو کرد و بیل زد، حفرهای مانند قبر کنده بود. به طرف مرد رفت و خم شد، مرد به ضعیفی ناله میکرد و نفس نفس میزد. چاقو را از جیبش در آورد و به آرومی با نوک تیزش روی صورت مرد کشید و گفت: میدونی من همیشه از تو متنفر بودم …
ناول تایم، دانلود رمان های پرطرفدار عاشقانه و جذاب بصورت رایگان ایرانی و خارجی جدید همراه با دانلود رایگان PDF بهترین رمان های آنلاین بدون سانسور در سایت ناول تایم.
آخرین نظرات
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناول تایم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.