ستایش سلطان محمود
کنون پادشاه جهان را ستای
به رزم و به بزم و به دانش گرای
سرافراز محمود فرخنده‌رای
کزویست نام بزرگی به جای
جهاندار ابوالقاسم پر خرد
که رایش همی از خرد برخورد
همی باد تا جاودان شاد دل
ز رنج و ز غم گشته آزاد دل
شهنشاه ایران و زابلستان
ز قنوج تا مرز کابلستان
برو آفرین باد و بر لشکرش
چه بر خویش و بر دوده و کشورش
جهاندار ...
- admin
- 116 بازدید
- دیدگاه‌ها برای شاهنامه فردوسی – پادشاهی اشکانیان بسته هستند
سکندر چو بر تخت بنشست گفت
که با جان شاهان خرد باد جفت
که پیروزگر در جهان ایزدست
جهاندار کز وی نترسد بدست
بد و نیک هم بگذرد بی‌گمان
رهایی نباشد ز چنگ زمان
هرانکس که آید بدین بارگاه
که باشد ز ما سوی ما دادخواه
اگر گاه بار آید ار نیم‌شب
به پاسخ رسد چون گشاید دو لب
چو پیروزگر فرهی دادمان
در بخت پیروز بگشادمان
همه زیردستان بیابند بهر
به کوه ...
- admin
- 111 بازدید
- دیدگاه‌ها برای شاهنامه فردوسی – پادشاهی اسکندر بسته هستند
کتاب نایاب “تاریخ مشروطه ایران و جنبش وطن‌پرستان اصفهان و بختیاری” نوشته «دکتر نورالله دانشورعلوی» ملقب به «مجاهدالسلطان» میباشد.
معمولا در کندوکاوهای مربوط به انقلاب شکوهمند مشروطه و گزارش رویدادها، بیشترین توجه اولا به تهران و ثانیا به تبریز و نقش پررنگ مجاهدان آذربایجان است. باری یکی از مهمترین شهرهای ایران در به ثمر رساندن انقلاب مشروطه، شهر اصفهان و ایل ...
- admin
- 148 بازدید
- دیدگاه‌ها برای دانلود کتاب “تاریخ مشروطه ایران و جنبش وطن‌پرستان اصفهان و بختیاری” بسته هستند
چو دارا به دل سوک داراب داشت
به خورشید تاج مهی برفراشت
یکی مرد بر تیز و برنا و تند
شده با زبان و دلش تیغ کند
چو بنشست برگاه گفت ای سران
سرافراز گردان و کنداوران
سری را نخواهم که افتد به چاه
نه از چاه خوانم سوی تخت و گاه
کسی کو ز فرمان من بگذرد
سرش را همی تن به سر نشمرد
وگر هیچ تاب اندر آرد ...
- admin
- 76 بازدید
- دیدگاه‌ها برای شاهنامه فردوسی – پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود بسته هستند
کنون آفرین جهان‌آفرین
بخوانیم بر شهریار زمین
ابوالقاسم آن شاه خورشید چهر
بیاراست گیتی به داد و به مهر
نجوید جز از خوبی و راستی
نیارد بداد اندرون کاستی
جهان روشن از تاج محمود باد
همه روزگارانش مسعود باد
همیشه جوان تا جوانی بود
همان زنده تا زندگانی بود
چه گفت آن سراینده دهقان پیر
ز گشتاسپ وز نامدار اردشیر
وزان نامداران پاکیزه‌رای
ز داراب وز رسم و رای همای
چو دارا به تخت ...
- admin
- 94 بازدید
- دیدگاه‌ها برای شاهنامه فردوسی – پادشاهی داراب دوازده سال بود بسته هستند
به بیماری اندر بمرد اردشیر
همی بود بی‌کار تاج و سریر
همای آمد و تاج بر سر نهاد
یکی راه و آیین دیگر نهاد
سپه را همه سربسر بار داد
در گنج بگشاد و دینار داد
به رای و به داد از پدر برگذشت
همی گیتی از دادش آباد گشت
نخستین که دیهیم بر سر نهاد
جهان را به داد و دهش مژده داد
که این تاج و این تخت ...
- admin
- 72 بازدید
- دیدگاه‌ها برای شاهنامه فردوسی – پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود بسته هستند
چو بهمن به تخت نیا بر نشست
کمر با میان بست و بگشاد دست
سپه را درم داد و دینار داد
همان کشور و مرز بسیار داد
یکی انجمن ساخت از بخردان
بزرگان و کار آزموه ردان
چنین گفت کز کار اسفندیار
ز نیک و بد گردش روزگار
همه یاد دارید پیر و جوان
هرانکس که هستید روشن‌روان
که رستم گه زندگانی چه کرد
همان زال افسونگر آن پیرمرد
فرامرز جز کین ...
- admin
- 85 بازدید
- دیدگاه‌ها برای شاهنامه فردوسی – پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود بسته هستند
یکی پیر بد نامش آزاد سرو
که با احمد سهل بودی به مرو
دلی پر ز دانش سری پر سخن
زبان پر ز گفتارهای کهن
کجا نامهٔ خسروان داشتی
تن و پیکر پهلوان داشتی
به سام نریمان کشیدی نژاد
بسی داشتی رزم رستم به یاد
بگویم کنون آنچ ازو یافتم
سخن را یک اندر دگر بافتم
اگر مانم اندر سپنجی سرای
روان و خرد باشدم رهنمای
سرآرم من این نامهٔ باستان
به گیتی ...
- admin
- 91 بازدید
- دیدگاه‌ها برای شاهنامه فردوسی – داستان رستم و شغاد بسته هستند
کنون خورد باید می خوشگوار
که می‌بوی مشک آید از جویبار
هوا پر خروش و زمین پر ز جوش
خنک آنک دل شاد دارد به نوش
درم دارد و نقل و جام نبید
سر گوسفندی تواند برید
مرا نیست فرخ مر آن را که هست
ببخشای بر مردم تنگدست
همه بوستان زیر برگ گلست
همه کوه پرلاله و سنبلست
به پالیز بلبل بنالد همی
گل از نالهٔ او ببالد همی
چو از ...
- admin
- 199 بازدید
- دیدگاه‌ها برای شاهنامه فردوسی – داستان رستم و اسفندیار بسته هستند
کنون زین سپس هفتخوان آورم
سخنهای نغز و جوان آورم
اگر بخت یکباره یاری کند
برو طبع من کامگاری کند
بگویم به تأیید محمود شاه
بدان فر و آن خسروانی کلاه
که شاه جهان جاودان زنده باد
بزرگان گیتی ورا بنده باد
چو خورشید بر چرخ بنمود چهر
بیاراست روی زمین را به مهر
به برج حمل تاج بر سر نهاد
ازو خاور و باختر گشت شاد
پر از غلغل و رعد ...
- admin
- 175 بازدید
- دیدگاه‌ها برای شاهنامه فردوسی – داستان هفتخوان اسفندیار بسته هستند
