خلاصه کتاب
سینا، مردی متعصب و خودخواه، هلیا را فقط به خاطر اجبار خانواده به عقد خود درآورد. او که عشق دیگری در سر داشت، هلیا را آزار داد تا شاید او را از زندگیاش بیرون کند. اما وقتی قلبش تسلیم عشق هلیا شد، دیگر دیر بود—هلیا حالا زخمخورده و بیاعتماد بود. آیا سینا میتواند با وجود گذشتهی تاریکشان، دل هلیا را به دست آورد؟