دانلود رمان رسوایی تلخ و شیرین از مهین عبدی کاملا رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، هیجانی، معمایی
تعداد صفحات : ۸۶۳
خلاصه رمان :
حاج عمو همیشه میگفت دختری! دختر را با غلظت و غیظ میگفت و مو بر تنم راست میکرد! پاروی پا میانداخت و با چشمان ریز شدهاش تمام تنم را رصد میکرد و من در عالم بچگیهایم خودم را جمع می کردم و بر خودم میلرزیدم! و گاه به این فکر میکردم که حال اگر دخترم چه خبط و خطایی کردهام؟ و باز هم حاج عمو بود که بریده بریده حرفهایش را به خورد گوشهایم میداد!
قسمتی از رمان رسوایی تلخ و شیرین :
“شیرین” با حس درد معده ام چشم باز میکنم.
بوی شالیزار در شامه ام می پیچد و دچار ضعف شدیدی می شوم.
دستم لاجون روی شکمم می نشیند سعی میکنم به نوری که چشمانم را هدف گرفته عادت کنم.
تکانی در جایم می خورم و آخی از کمر دردم زمزمه میکنم.
هیچ میل و رغبتی برای باز کردن چشمانم ندارم.
دست دیگرم را دراز کرده و کنارم را لمس میکنم باید یک نفر دیگر اینجا باشد.
یک نفر دیگری که من نیمه شب به این دنیا آورده بودمش. یک کودک، دخترم!
با همان چشمان بسته بیشتر دستم را به اطراف می چرخانم خبری نیست!
وحشت زده نیم خیز می شوم و درد کمرم دیگر معنایی ندارد!
حتی اتاقی غریبه که در آن هستم سراسیمه زبان میکنم: وای بچه م… بچه م… کو…
به اطراف سر می چرخانم. یک اتاق از ابعاد اتاق خانه ام بزرگتر.
یک پنجره ی بزرگ و چوبی.
یک در چوبی که پرده ای پارچه ای و قرمز رنگ با گل های رنگی به دو طرف دیوار با میخ نصب شده و یک طرفش جمع شده و با پارچه ای از جنس خودش به دیوار بند شده.