دانلود رمان مست بی گناه از مهین عبدی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۱۷۰۷
خلاصه رمان:
۱۶ ساله شده بودم. در شب جشن تولدی که قرار بود جشن بله برونم باشد و خاله برایم انگشتر نشان بیاورد اما تولدم شده بود و خانوادهی خاله نیامده بودند… یاسین نیامده بود و من مانده بودم با دنیایی از ترس و اضطراب! من مانده بودم با این حال که دیگر دختر قبلی خانه نبودم! اما یاسین برای محرم شدنمان نیامد… نیامد که نیامد… یاسین رفته بود…
قسمتی از رمان مست بی گناه :
شبی که گذشت شاید در اوج عذاب آور بودنش اما برای من آرام گذشت.
گویی از اینکه با چشمانی باز و دست و پایی کرخت پیش بسوی مسلخ گاه خودم میرفتم شادمان و آرام بودم.
آنقدری که گذر زمان برایم هیچ شده بود و من در خلاء دست و پا میزدم بی آن که بر خودم سخت گرفته و فکر و خیال هایم را پر و بال بدهم!
مامان از صبحی شروع به تمیز کردن خانه کرده و من حتی به مدرسه نرفته بودم وقتی مامان گفته بود:
یه امروزو نمیخواد مدرسه بری، خوبیت نداره امشب که واست خواستگار میاد تو رو تو کوچه و پس کوچه ببینن و من ماندم کمک دست مامان!
هر کاری که میگفت بی حرف انجام داده و در خودم و عوالم خودم غرق شده بودم.
آنقدری که به خودم آمده و دیدم تا آمدن خواستگارها یکی دو ساعتی بیشتر باقی نمانده!
دستمال روی سینی کشیده و سینی را کنار پاسماری گذاشتم.
دستمال را هم کنار سماور و نگاهی به آشپزخانهی در حال برق زدن انداختم.
همه چیز برای آمدن خانوادهی حاجی فرجی برای خواستگاری مهیا شده بود الا دل من!
_باده؟
با صدای من تنه به عقب چرخانده و به مامان که در درگاه در ایستاده و …