دانلود رمان هفت خبیث از بهاره حسنی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۱۱۵۳
خلاصه رمان:
دُرنا که مادرش رو از دست داده و مستقل از پدرش زندگی میکنه، پیامهای ترسناکی دریافت میکنه.. از نقاشی کُشتن یک دختر تا عکس خصوصی خودش توی آپارتمانش.. دُرنا تک فرزند پدر و مادریه که دیر بچه دار شدن و جز البرز که دوست خانوادگیش هست همدمی نداره.. منشاء این وحشت گذشته ایه که دُرنا با یادآوریش باید از گروه خبیث بگه که …
قسمتی از رمان هفت خبیث :
البرز به من که روی تختم نشسته بودم و غمگینانه نگاهش میکردم نگاهی کرد و گفت:
اول که وارد خونه شدم فکر کردم کسی مرده این قدر بوی گند میاومد.
بعد رفتم تو اشپزخونه دیدم بو از اونجاست اون ظرف آش بود نمیدونم چی بود بینی اش را به نشانه انزجار جمع کرد و شانه هایش برای لحظه ای لرزيد.
-وای اره… یادم رفت اون رو…
سرش را جوری تکان داد مثل اینکه بویش هنوز در بینیاش بود.
این بار خنده ام گرفت. اینقدر شوکه شده بودم که یادم رفت چی کارش کردی؟
یک ابرویش را بالا داد و گفت: نشستم و یه قاشق هم برداشتم و تا ته اش خوردم منظورت چیه چی کارش کردی؟ چیکارش میتونستم کرده باشم؟
بیشتر خندیدم.
برخاست و چرخی در اتاق من زد به کتابهایم نگاه کرد و ب عروسک هایی روی پاتختی ام.
-قفل در رو عوض کردم.
به میز تحریر من تکیه داد و گفت: میخوای برگردی؟
نفسم را محکم بیرون دادم: نه واقعا! ولی…
تقریبا نالیدم و پیشانی ام را روی زانوانم که در بغلم گرفته بودم گذاشتم.
-دلم برای خونه خودم تنگ شده!
البرز سرش را تایید امیز تکان داد.
من اصلا نمیدونم چطور میشه یه در رو باز کرد، در این مورد اصلا اطلاعاتی ندارم …