دانلود رمان شب فیروزه ای از الف.صاد کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۱۴۶۶
خلاصه رمان:
برای اولین بار توی عمر بیست و دو سه سالهام، تصمیم گیری را به عهدهی خودم گذاشتهاند. تصمیم سختی که آینده و زندگیام به آن بستگی دارد. مشکل ترین انتخاب عمرم. خواستن یا نخواستن، ماندن یا رفتن؟ جستجو و گشتن بین لایههای احساس و گوشه و کنار قلبم برای یافتن حسی که به گرفتن این تصمیم کمک کند. حسی که به عقل غلبه کند و پیشرو باشد. عقل را قانع و مجاب کند برای عقبنشینی …
قسمتی از رمان شب فیروزه ای :
اعصابش کشش نشستن و نگاه کردن به بگو و بخند خواهر و مادرش و لبخند رضایت پدرش را نداشت.
رفتنش هم داستان دیگری میساخت و بهانه دست حاجی میداد.
با این که سر میز مستقیم از سند پرسیده بود، اما پدر با زرنگی حواله اش داد به بعد و صحبتش را با نرگس ادامه داده بود.
حس میکرد به جای خون مواد مذاب توی رگ هایش جریان دارد.
سوزش را سراسر بدنش احساس میکرد. بیشتر از این نتوانست تحمل کند.
ایستاد و رو به نرگس گفت: من میرم اتاقم دوست داشتی بیا با هم فیلم ببینیم.
عادی برخورد کردن با عامل بدبختی هایش سخت تر از تظاهر به تواضع و شایستگی بود.
فکر میکرد اگر با خانوادهی رحیم رفت و آمد نمیکردند، یا نرگس وجود نداشت، این همه مصیبت نمیکشید.
بعد از عقد مجبور بود بیشتر ناز شایلین را بکشد. به کوچک ترین حرفی بغض میکرد و شاکی میشد که:
از وقتی اسم این دختره رفته توی شناسنامهت تغییر کردی الکی میگی ازش متنفری مثل قبل گرم نیستی.
و او هزار قسم و آیه میآورد که چشم دیدن دختر را ندارد و اعصابش از جای دیگر خرد است.
روزهایی که تهران بود، جزوه ها و کتاب هایش را همراه میبرد …