دانلود رمان دلقک از صبا مرادی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: 2985
خلاصه رمان:
چهل روز از آن روزِ اول می گذرد…چهل روز پیش را یادت هست ویهان؟! آخ ببخشید، ویهان نه آرش، آرش بودی هان؟درست می گویم؟!
چهل روز است که من مدام با خودم تکرار می کنم چرا؟…شاید ندانی اما، بی جوابی برایِ بعضی چرا ها خیلی می تواند کشنده باشد! چهل روز است که من لب از لب باز نکرده ام نه اینکه نتوانم نه!
گمان می کنم بعضی وقت ها کلمات بی ارزش می شوند وقتی که به بزرگیِ رنجی که بر شانه هایت سنگینی می کند فکر می کنی!
قسمتی از رمان دلقک:
اخم کرده ممنونمی گفت و شما چه طوریدی به ریشمان بست…
دیگر داشتم مطمئن می شدم که لقب گاویش را حتما جایی شنیده که آنطور اخلاقش زیرو رو شد.
برعکس او من نیشم را ول دادم و دوست داشتم بگویم اگر قیافه ی لعبت تو را نمی دیدم در این بعداظهر سگی حتما بهتر هم بودم…
نفسی کشیدم و ای شانس پدر سگ کجایی؟! دستی به موهاي واله و پریشانم کشدیم و گفتم…
ممنونم…. نگفتید اینجا چیکار می کنید؟ با سارا جون کار دارین؟!
اخمش غلیظ تر شد و فکش مدام روي هم کوبش می کرد… انگار چیز بدی را در دهانش مزه مزه می کرد ،اما سریع
گفت:
نه و درد پس لابد با عمه ی من کار داشته، آن هم دم
خوابگاه مرتیکه
دستمال پارچه ای گلدوزی شده را مقابل دهانم گرفتم تا بلکه از خیرگی نگاهش در امان باشم… و در همان حال
گفتم
با اجازتون… ما کار داریم خوشحال شدم چرخیدم که صدایش آمد….صبر کنید..
