رمان سرکش

متن کامل رمان سرکش (جلد اول مجموعه‌ی رانده شده) اثر K.Bromberg دانلود فایل PDF (با لینک مستقیم) – ویرایش جدید و بهبود یافته + مخصوص موبایل)

کولتون داناون تو مرز باریکی که باعث میشه از کنترل خارج شه قرار داره. چه تو مسیر باشه چه نباشه. همه چیزی که اون میخواد در اختیارشه: موفقیت، زنای مشتاق و توجه رسانه‌ها. همه چی هست. اما من… من براش یه مورد استثنائی‌ام که به نظر می‌رسه این پسر بد بیخیال نمی‌تونه دلشو به دست بیاره. زخم قلبم داره خوب میشه و روح اونم آسیب دیده. هردومون می‌دونیم که هرگز نمی‌تونیم با هم کار کنیم. ولی اون بدون عذرخواهی وارد دنیام میشه و اونو در هم می‌شکنه، مرزامو می‌سنجه و گذشته تاریکمو برملا می‌کنه. جاذبه بینمون غیرقابل انکاره. کشش بینمون مثل آهنرباست. توانایی کمک به همدیگه به طور آشکاری بینمون بهبود پیدا می‌کنه. و حتی اگر اون به من اجازه ورود نده، چیزی در مورد کولتون وجود داره که نمی تونم ازش دور شم. این آغاز داستان ماست. جنگ ما… و عشق کاملاً ناتمام ماست ‌‌…

پرده ای از رمان سرکش

وایساده به درگاه خالی نگاه می‌کنم، پشتم به کولتون هست و درباره حرکت بعدیم فکر می‌کنم از سخاوتش بهت زده‌م. از تلاشش برای تحقق رؤیای من پس، چرا نمی‌تونم نسبت بهش احساس قدردانی داشته باشم؟ چرا فقط می‌خوام برگردم و خفه‌ش کنم؟ به سرعت راجع بهش تفکر می‌کنم با علم به اینکه از این متنفرم که به کاری مجبور شم. به خاطر این نیست که باید تحت کنترل باشم… خب شاید فقط کمی دست کم جایی که مسئله در مورد منه می‌خوام من کسی باشم که تصمیم می‌گیره. نه اینکه با من مثل یه زن فرمان بردار رفتار بشه که به هر تصمیمی که مجبور به دنبال کردن اونه گردن می‌نهد. چرا اینقدر منو خشمگین می‌کنه؟

آیا به خاطر اینه که هر زمان بهش نگاه می‌کنم یا انگشتاش رو تماشا می‌کنم که به آرواره‌ش می‌کشه حس خوبی دارم، یا به خاطر اینه که می‌تونم صدای خشنش رو از صدایی در رؤیاهام بشنوم که میگه چه قدر منو می‌خواد؟ لعنت! زندگی من تا هفته قبل کاملا عالی بود. و بعد من اونو دیدم و حالا مثل خر در گل فرو رفته‌م. من نباید اهمیت بدم که او با بیلی خدا می‌دونه چه کاری کرده ولی میدم. خجالت زده‌م که احتمالا فکر می‌کنه من به هر مردی که با من ملاقات کنه اجازه میدم هر کاری دوست داشت بکنه. خشمگینم از اینکه می‌دونم تنها دلیل پیگیری او این هست که من در دام چاپلوسی‌ها و چرندیات شیرین زبانانه او نیفتاده‌م.

سردرگمم از اینکه چرا مردی که مانند فلوت نواز هملین هست برای زنانی بسیار زیباتر جذابتر و همه چیزتر از من حتی نگاهی دوباره بهم می‌ندازه. زندگی من یکی از اون فیلم‌های عاشقانه هالیوودی نیست که دختر کسل کننده با پسر مشهور ملاقات می‌کنه و دیوانه وار عاشق هم میشن. اون قدر ساده لوح نیستم که باور کنم این قراره برای من اتفاق بیفته و بعد به عنوان چیزهای بیشتر سردرگم کننده احساسات من به مکس هست. تعهدم بهش و حس تقصیرم راجع بهش. گناهم به خاطر اینکه چرا علی رغم عشق عیانم نسبت بهش، هرگز اون حس زنده بودنی رو که در اون لحظات اندکم، با کولتون داشتم در همه زمان‌هایی که با اون داشتم …