خلاصه کتاب
دیگر از تمام پوچیها و آشفتگیهای زندگی شهری خسته شده بودم. به همین دلیل، وسایلم را برای یک هفته عزیمت به کوهستان بستم. انزوا در کلبهای دورافتاده در دل طبیعت، به نظر بهترین راه برای بازیافتن خویشتن و سامانبخشی به زندگیام بود. اما زمانی که در میانهٔ یک پیادهروی، مسیر را گم کردم، ناگهان به کلبهای رسیدم که تردید در من انداخت: آیا درخواست کمک کنم یا شبی را در تاریکی جنگل به صبح برسانم؟ ...