دانلود رمان نشون به اون نشونی از مرجان مرندی کاملا رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۴۱۹
خلاصه رمان :
درست یک روز قبل از عقد، وقتی ذوق سفره عقد نباتی رنگ و لباس پف دارم رو میکردم تو اومدی و با نشون دادن اون تیکه کاغذ لعنتی همه چیز رو به هم ریختی.. قرار بود کنار هم روی صندلی های پوشیده از تور و گل و روبان بشینیم…قرار بود برای همیشه به هم محرم بشیم اما تو اومدی و گفتی یا خودم همه چیز رو به هم بزنم یا فردا سر اون سفره عقد نباتی، من، دریا، میشم اولین عروس بدون داماد…
قسمتی از رمان نشون به اون نشونی :
روزگاری او عزیزش بود روزگاری که حالا انگار خیلی از آن گذشته بود انگار این عماد را دیگر نمی شناخت.
قدم هایش را تند کرد و خواست از کنارش رد شود که عماد با عجله خداحافظ گفت و آهسته صدایش زد.
دریا برنگشت فقط لحظه ای مکث کرد و بعد صدای عماد را شنید: وقتی اومدی تهران هر کاری داشتی روی من حساب کن!
دریا بغضش را پس زد لحظه ای کوتاه نگاهش کرد،
و اشاره ای به موبایلی که دستش بود کرد و تلخ طعنه زد: تو به کارای خودت برس پسر خاله!
و بعد به سرعت از خانه خارج شد.
سوار ماشین که شد بنفشه با ذوق از خانه تعریف می کرد و با هیجان به خیابان های شلوغ نگاه می کرد.
دریا اما ساکت و دلگیر گوشه ی صندلی کز کرده بود این شهر را هیچ دوست نداشت.
فهیمه با چشم هایی اشکی نگاهشان کرد و آخرین سفارش هایش را به زبان آورد.
_خیلی مواظب خودتون باشین… شبا در آهنی رو هم قفل کنید… هر کاری داشتین زنگ بزنین… زود با بقیه صمیمی نشین…
فهیمه می گفت اما ذهن دریا بی سر و صاحب به این سو و آن سو می دوید …