دانلود رمان فصل انار از فائزه عامری کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۱۵۱۱
خلاصه رمان:
خسته از سرپا ایستادن طولانی مدت، قوطیهای کنسرو لوبیایی که یکی پس از دیگری میرسند را برمیدارد و داخل جعبه میچیند. کار یکنواختی که مجبور است هر روز از ساعت هفت و نیم صبح تا چهار عصر انجام بدهد! بازدمش را خسته و کلافه بیرون میفرستد. -چیه دخترم هی آه میکشی امروز؟ نگاهی به منصوره خانم میاندازد و لبخندی که بی شباهت به پوزخند نیست، تحویلش میدهد. انگار که بخواهد دق و دلی اش را خالی کند، میگوید: چیزی نیست منصوره خانوم، خوشی زده زیر دلم! منصوره خانم سری تکان میدهد و میگوید: ناشکری نکن مادر!
قسمتی از رمان فصل انار :
نگاهی به ساعت میکند سه بعد از ظهر است و خورشید در سوزان ترین حالت ممکن خود قرار دارد.
نگاهی به سردر میکند و داخل میشود.
به ناخود آگاه ترین شکل ممکن از تمام واژه های پرورشگاه شیرخوارگاه، بهزیستی و متعلقاتشان بیزار است.
حتی شنیدن آنها حتی دیدن صورت نوشتاریشان حالش را بد میکند!
بعد از سلام و احوال پرسی با نگهبان جلوی در از محوطه عبور میکند تا به ساختمان اصلی برسد.
گوشه گوشهی این مکان روزهای کودکی اش را برایش تداعی می کند؛
روزهایی که در آن نه خبری از رویاهای رنگارنگ کودکانه بود، نه خنده ها و شادی های از ته دل و نه شوق قد کشیدن و بزرگ شدن!
دنیا زودتر از آنچه که باید او را وارد بازی آدم بزرگ ها کرده بود؛ وقتی که زودتر از هر مفهوم دیگری معنای یتیم بودن را به او آموخت.
شاید اغراق نباشد اگر بگوید تمام کودکی اش در انزوا گذشته بود و ترس از آینده ای که بی کسی و تنهایی روشن ترین چشم اندازش بود!
هر چه بزرگتر میشد این ترس واقعی تر میشد و بیشتر وجودش را پر میکرد!
همیشه برایش سوال بود که چرا از میان این همه کودک که غرق در خوشیاند،
غرق در محبت پدر و مادرشانند و غم انگیز ترین حادثهی دنیا برایشان میتواند گم شدن عروسکشان باشد؛
سهم او تنهایی در این پرورشگاه لعنتی بود!