دانلود رمان شاهنشاه مافیا از مترجم شیلا، مبینا، زهرا کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، مافیایی
تعداد صفحات: ۳۶۹
خلاصه رمان:
مردم میگن کارما بده اما اون به جز خوبی چیز دیگهای برای من نداشته و بخاطر اینم نیست که من مرد خوبی ام. هر کاری توی زندگیم کردم، دلایل خودمو داشتم. دزدی کردم، زورگیری کردم، حتی ادم کشتم. چندتا چیز هست که خط قرمزم حساب میشه و باهاشون سر و کاری ندارم، مثل زنا، بچه ها و مواد. اما تو بقیه چیزا دستام پره پره. وقتی که تو رییس باشی، باید همچین کارایی بکنی. با هر کار سیاهی، متوجه سنگینی اعمالم بودم اما هیچوقت مجبور نبودم برای کسی توجیه کنم. و حالا، برای اولین بار توی زندگیم باید دلیلشو توضیح بدم …
قسمتی از رمان شاهنشاه مافیا :
“سالواتوره”
دو هفته استها، میخوای بهم بگی اون کیه یا نه؟
جیو میپرسه و منو گیج میکنه.
-به تو مربو…
-نمیتونی بهم بگی بهت مربوط نیست.
حرفمو قطع میکنه و بهم خیره میشه و ادامه میده: همه چی به من مربوطه مخصوصا اگه حرف تو وسط باشه.
میدونم همش داری زنی که اونجا زندگی میکنه رو میبینی. می خوای بهم بگی چرا؟
تو دفترم نشستم و وسایلمو جمع و جور میکنم ساعت چهاره اما دوست دارم تئا رو که از کار بازاریابیش میره سمت ریتا ببینم، تا مطمئن بشم سالمه.
نمیخوام بدونه نگاش میکنم از همون شب اول دنبالشم و یک کلمه باهاش حرف نزدم.
اما از اون زمان، هر روز شده -بخشی از زندگیم. بیشتر از چیزی که حتى تصورشو بکنه.
اه عمیقی میکشم و به صندلیم تکیه میدم.
شاید جیو از نظر خونی برادرم نباشه اما اون به معنای واقعی کلمه برادرمه هیچ وقت چیزی ازش پنهون نکردم و این پنهون کاری باعث شکاف بین ما میشه.
این مسئله فقط به من مربوطه اما میدونم که تا ابد اینجوری نمیمونه!
بالاخره اعتراف می کنم: اسمش تئاست.
سعی میکنم همینجا تمومش کنم دوست ندارم هیچ چیزی راجب اون حتی اسمشو با کسی شریک بشم.
پرسید: اون دلیل خریدن ساختمونه اره؟
سر تکون میدم.
-میدونه کی هستی؟
مکث طولانی ای به وجود میاد و یه نگاهی بهش میندازم، مطمئن نیستم چطوری بهش توضیح بدم …