دانلود رمان رخساره از هانی زند کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۱۷۰۰
خلاصه رمان:
نگاهش را با لبخند از جایگاه عروس و داماد گرفت و دکمهٔ کت خوش دوخت و اسپرتش را بست. با دقت اطراف را از نظر گذراند. همه چیز مرتب بود. به قاعده و طبق اصول. بیخود نبود تک تک تاریخ های چند ماه آینده اش هم برای مراسم عروسی رزرو شده بود. حالا تالار پذیراییاش حسابی اسم و رسم در کرده بود. تذکری به یکی از پیشخدمتها داد و جلوتر رفت. امشب مراسم خاصی بود. برای عروسی خواهر دوست قدیمیاش حسابی سنگ تمام گذاشته بود. همه چیز باید به نحو احسن انجام میشد …
قسمتی از رمان رخساره :
چشم های آبی دخترک دریای اشک بود.
اشک ها یکی یکی و به نوبت از گوشه چشمش راه میگرفتند و بعد از طی کردن مسیر گونه روی سپیدی پیراهن غیب میشدند.
رنگ و روغن های مصنوعی به هم ریخته روی صورت مثل ماهش را دوست نداشت.
انگشت مردانه اش را گوشه پلکش کشید و عمیق نگاهش کرد.
پارچه پهنی محکم از داخل دهانش گذشته و دور سرش گره خورده بود.
کمی بالاتر از گره پارچه تاج درخشانش روی سرش کج و معوج شده و در آستانه سقوط بود.
_چیه این آت و آشغالا زشتت میکنه چشماشو نگاه… همهش سیاه شده.
انگشت شصتش گوشه پلک ها آزادانه در گردش بود.
در گلو و مردانه خندید: یه کم حرف گوش کن آخه دریا خانم…
چشمان دخترک سیاهی رفت… پس از سال ها دوباره دریاخانم خطاب شده بود. خانه خطاب شده بود.
حالا مدت ها بود که این اسم را از یاد برده بود و به خاطر آوردنش شبیه پتکی سنگین درست وسط كاسه سرش فرود آمد.
نه که چاوش اشتباه کرده باشد نه…
فقط اینجا اشتباه ترین جای دنیا برای دریاخانم سال های دور چاوش بود…