دانلود رمان حاج آقا از نویسنده شادی قربانی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، انتقامی، بزرگسال، ممنوعه
تعداد صفحات: 1094
خلاصه رمان: داستان در مورد تیناست، یه دختر جوون که آرزوی رفتن به آمریکا رو داره. اما باباش شرط گذاشته: «اگه همهی درسهات رو پاس کنی، میتونین بری!» تینا هم با کلی انگیزه میره دانشگاه، اما یهویی یه استاد به اسم امیرعلی گیرش میندازه و کلی سد راهش میشه! حالا تینا چطور میخواد از این مخمصه خلاص بشه؟ …
قسمتی از رمان حاج آقا
صبح با عجله بلند شدم و از خونه زدم بیرون. حوصلهی ماشین بردن نداشتم و زنگ زدم به آژانس و با آژانس رفتم دانشگاه نیم ساعتی میشد که توی کلاس نشسته بودیم و هر کدومم مشغول گفت و گو بودیم. یادم میاد از وقتی اومدم دانشگاه زیاد با کسی برخورد نداشتم همیشه اخلاقم این بود که تا کسی نیاد سمتم سمتش نرم برای همین هم تو دوران دبیرستان هم تو دوران مدرسه و دانشگاه هیچوقت دوستهای زیادی نداشتم. یکی از دانشجوهای ترم بالاتر در کلاسو زد و اومد تو کلاس. -سلام بچهها پیش استاد کاویانی بودم استاد کاویانی گفتن امروز حاج آقا نمیاد سر کلاس. لبخند دلنشینی زدم. آخییش خداروشکر. یه روز هم از
دستش راحت باشیم یه روزه. با خنده از جام بلند شدم و شروع کردم به مسخره بازی. -بچهها پایهی یه مسخره بازی اساسی هستین؟ بچهها که انگار خوشحالتر از من بودند سوتی کشیدند و استقبال زیادی کردند. مقنعهام رو از سرم در آوردم و به صورت عمامه پیچیدم دور سرم. -حاجی شاه حاجی، ماه، حاجی دنده به دنده، حاجی بشقاب پرنده. دست میزدم و با خودم زمزمه میکردم و بچه ها میخندیدند. یهو همهی بچهها ساکت شدند. خندهای کردم: چی شد تکراری شد؟ خیله خب الان به شعر دیگه میخونم. هی لیدا چش و ابرو اومد که برگشتم سمتش: چیه لیدا؟ چرا چش و ابرو میای؟ فهمیدیم بابا چشات رنگیه ابروهاتم
قشنگه این چش و ابرو بازیات واسه چیه؟ یهو با صدای کلفتی با وحشت برگشتم عقب. حاجی با اخم وحشتناکی بهم خیره شده بود. زیر لب زمزمه کرد: ادمت میکنم. وقتی که چشمم به قیافهی حاجی افتاد نزدیک بود از ترس و وحشت زیاد روی زمین بشینم. خاک بر سرم که همیشه گند میزنم. تازه داشتم اون یکی گند رو رفع و رجوع میکردم که این یکی گند رو زدم. حاجی دستش رو مشت کردو داد که چه عرض کنم عربدهای زد که بچهها لال شدن: خفه شو دخترهی پررو به چه اجازهای به من بیاحترامی کردی؟ داشتی چه غلطی میکردی؟ خیلی تند و سریع مقنعهام رو از دور سرم باز کردم و اشتباهی پشت و رو کردم سرم. -حاجی اشتباه کردم …