ناول تایم
ناول تایم، دانلود رمان های پرطرفدار عاشقانه و جذاب بصورت رایگان ایرانی و خارجی جدید همراه با دانلود رایگان PDF بهترین رمان های آنلاین بدون سانسور در سایت ناول تایم.

متن کامل رمان به وقت ساعت شنی اثر مژگان رضایی راد دانلود فایل PDF (با لینک مستقیم) – ویرایش جدید و بهبود یافته + مخصوص موبایل)

دختری ساده و معصوم که اسیر آتش انتقام می‌شود، عشقی که دامن گیر زندگی‌اش شده و تباهش می‌‌کند! عذاب آنقدر قویست که به جنونش می‌رساند و حالا اوست که عوض شده ‌است و به‌ پا خواسته تا انتقام بگیرید، انتقامی سخت که هست و نیست‌ همه را برباد دهد، در راه این انتقام شوکی عظیم، باور‌هایش را نابود می‌کند …

پرده ای از رمان به وقت ساعت شنی

مقابل در حیاط ایستاده بودم و هنوز هم کسی در را برایم باز نکرده بود. سر چرخاندم و نگاهی به کوچه انداختم. گویا کوچه بی‌تردد بود خانه‌ها مسکوت بودند و به نظر می‌رسید کسی در آن‌ها سکونت ندارد. اما چراغ‌های روشنشان خلاف این نظریه را اثبات می‌کرد. با صدای لولای در سرم چرخید و نگاهم به مرد کت و شلواری مقابلم دوخته شد. هندزفری روی گوشش بود و سر بی‌مویش زیر نور آفتاب برق می‌زد. اخم در هم تنیده بود و سراپایم را وارسی می‌کرد. -امرتون. صدای زمختی داشت. از نگاه خیره و اخم‌هایی که در هم کشیده بود خوشم نیامد. جوری سینه سپر کرده بود و با چانه‌ای بالا گرفته نگاهم می‌کرد که انگار به زیر

دستش نگاه می‌کند. نگاه سرد و بی‌تفاوتم را از صورتش گرفتم و به در نیمه باز خانه سوق دادم. -فرمایشی هم باشه به تو گفته نمیشه. دوباره نگاهم را از در گرفتم و به مشکی‌های براقش دوختم، خشم در سیاهیشان زبانه می‌کشید. پوزخندی زدم و در کامل باز شد و تیرداد کنار مرد کت و شلواری قرار گرفت. -دیر کردی خوش اومدی. سری برایش تکان دادم با آنکه قد بلندی داشت اما باز هم تا زیر گوش مرد اخمالوی مقابلم بود. یک دستش را با فاصله از من و دست دیگرش را به سمت ورودی حیاط گرفت و با سر به مرد کت و شلواری اشاره کرد راه را برایم باز کند. -بیا تو باردخان منتظره. نفسم در سینه حبس شد. اولین بار

بود که می‌خواستم پا به این خانه منحوس بگذارم. خانه‌ای که شک ندارم پر چالش ترین روزهای عمرم را در آن خواهم گذراند اما باز هم برای پا گذاشتن در آن و ماندگار شدن آنجا همه کاری خواهم کرد. هم قدم با تیرداد وارد شدم و حیاط بزرگ خانه را از نظر گذراندم، هیچ درختی در حیاط نبود. راه فرشی از سنگ ریزه‌ها از در حیاط تا ورودی خانه درست شده بود و سمت راستم با چندین متر فاصله استخری بزرگ قرار داشت. استخری که از همین فاصله هم می‌توانستم آب زلالش را ببینم. سنگ ریزه های زیر پایم روی هم می‌لغزیدند و از خود صدای خش خشی تولید می‌کردند. در حیاط چندین محافظ ایستاده بودند. دست‌هایشان …

رمان بوک، مرجع دانلود و مطالعه این اثر: رمان به وقت ساعت شنی

  • اشتراک گذاری
  • برچسب ها:
  • admin
  • 170 بازدید
  • دیدگاه‌ها برای رمان به وقت ساعت شنی بسته هستند
لینک کوتاه مطلب:
نظرات
ارسال نظرات برای این مطلب بسته شده است !
ورود کاربران

درباره سایت
ناول تایم، دانلود رمان های پرطرفدار عاشقانه و جذاب بصورت رایگان ایرانی و خارجی جدید همراه با دانلود رایگان PDF بهترین رمان های آنلاین بدون سانسور در سایت ناول تایم.
آخرین نظرات
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناول تایم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.