دلنوشته نام تو

دانلود دلنوشته نام تو اثر F_PARDIS (نویسنده اختصاصی رمان بوک) با فرمت pdf با لینک مستقیم رایگان

نمی دانم چرا زمانه اینگونه شده که، دلم برای خودم هم می سوزد. چقدر من بدبخت شده ام؛ که با شنیدن نام فردی اینگونه حالم می شود. مغرور بودی، دیوانه بودی! و من عاشق، حالا، تمام درهای خانه ی دل را بستم؛ تا هیچ نتواند وارد شود، و یا حتی جایت را بگیرد…

خلاصه دلنوشته نام تو

کاش توی بی معرفت هم،
نگاهی به من می انداختی،
و می آمدی باز می کردی،
یکی از این درهای دلم را؛
کاش می شد….

چقدر دلم برایت تنگ است!
هزار شب است خواب ندارم،
و روزها آرامش را.
با اینکه نمی دانم کجایی اما بدان،
به تمام رهگذران که از کنارت می گذرند،
حسادت می کنم…

بیا دیگر!
بیا باز کن در این خانه ی غم زده را،
من آنقدر تنها ماندم و،
از بس از پنجره ندیدم ات،
تمام پرده های خانه را کشیدم.

به یاد داری که گفتم بعد از تو،
دیگر زندگی نمی کنم؟!
گفتم خواهم مرد!
اما هنوز زنده ام با این زخم غم،
که از مرگ هم بدتر است… .

چرا بد شدی؟
چرا شدی همان که می ترسیدم؟
من که با تو هیچگاه بد نبودم!
چه شد؟
آسمان به زمین آمد؟

حالا تو کجا هستی؟
ببین چگونه خیابان های شهر را،
فقط به خاطر تو می گردم؛
اگر اینجا بودی حتی،
شهر را هم آزین می بستم!

راستش اگر می آمدی،
زندانی ات می کردم!
فقط برای آنکه دیگر
ترکم نکنی!
و تا ابد بمانی.

نگو نمی شود… !
نگو دیگر نخواهم دیدت،
باور کن سکوت گاهی،
از گفتن حقیقت تلخ نیز؛
بهتر است، پس نگوی اش!

هرکاری می شد؛
کردم و نشد!
چه شد اینگونه شد؟
رویاهایم خاکستر شد؛
خودم سوزاندمشان اما…

چگونه؟!
مگر می شود آنقدر عوض شد؟!
چطور آدم بده این داستان شده ای؟
نمی دانم چه شد،
حتی عکسهایت هم ترسناک شدند.