دانلود رمان در رویای دژاوو از آزاده دریکوندی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، درام
تعداد صفحات: ۷۷۵
خلاصه رمان:
دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس میکنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس میکنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار میشنوید و فکر میکنید قبلا شنیدید… فکر کنم برای همه مون این اتفاق افتاده! گلشنِ قصهی ما همهی ترسش همین حسه! نه اینکه از خودِ دژاوو بترسه، فقط نگرانه اتفاقات گذشته تکرار بشن و باز هم اون غمی که تجربه کرده به سراغش بیاد. گلشن از شباهت اتفاقات امروزش با گذشتهاش میترسه …
قسمتی از رمان در رویای دژاوو :
فرهاد فورا تماس را قطع کرده و آن را روی کاناپه کلی کنارش انداخت.
دستانش را روی صورتش گذاشت و با خودش فکر کرد اصلا چرا زنگ زد؟
حرفی که برای گفتن نداشت فقط احساس کرده بود میل شدیدی به شنیدن صدای آن دختر دارد…
خودش هم روی کاناپه نشست و به حرفهایی که به مادر بزرگش زده بود فکر کرد.
شاید واقعا زیاده روی کرده بود اما اگر به همان ساعت باز میگشت، باز هم همان قدر مخالفت نشان میداد.
این زندگی برای او بود و فقط یک بار حق زیستنش را داشت پس نمیخواست دیگران برایش تصمیم بگیرند.
باید هر آنچه دلش دستور میداد شود. اما مگر گلشن حرف دلش بود؟
صدایی توی سرش گفت: تو داری این کار رو میکنی که دست از سرت بر دارن نه چیز دیگه یه مدت که بگذره کلا بیخیالت میشن و بعد هم طلاق،
بعد از اون هر کدومتون هم میرین پی زندگی خودتون بیشتر از این نیست فرهاد!
اما چرا نمیتوانست هیچ تصوری از بعد طلاق داشته باشد؟
چرا فقط میتوانست به ازدواج و زیستن با گلشن فکر کند؟ حتی به صورت نمایشی …