دانلود رمان تماس مستانه از پنلوپه وارد کاملا رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی، خارجی
تعداد صفحات : ۴۴۳
خلاصه رمان :
قلبم محکم می کوبید و می لرزیدم چون خوب می دونستم میخوام چیکار کنم.روی صندلی نشستم جوری که پشتم به آینه بیضی شکل باشه. موهایِ مشکیم مثل آبشار پشتم رو پوشونده بود. چند تا عکس گرفتم تا اینکه بالاخره از یکیش خوشم اومد. مراقب بودم اصلاً صورتم تویِ عکس معلوم نشده باشه. عکس فوق العاده جذاب و حرفه ای شده بود. چشمام رو محکم بستم و قبل از فرستادنش به خودم دلداری دادم.
قسمتی از رمان تماس مستانه :
وقتی آخر هفته پدرم برای صبحونه اومد پیشم.
از فرصت استفاده کردم تا در مورد لندن بهش بگم باید می فهمیدم تموم این سال ها بهم دروغ گفتن یا نه.
_پاپا تو پسر رودریک لندن که صاحبخونه امون توی اون گاراژ بودن رو یادته؟ +آره چیشده مگه؟
_خب باهاش دوباره صحبت کردم دوباره باهم دوست شدیم.
آروم تر جویدو سرش رو تکون داد. _اوه، خوبه.
واكنشش واقعاً سورپرایزم کرد. انتظار داشتم ناراحت بشه. با چشمای گرد گفتم:
ناراحت نشدی؟ فکر کردم همیشه می گفتی اونا آدمای بدین.
سرش رو تکون داد. نه پسره بد نبود. پدرش چشمای شیدایی داشت اما خودش بچه ی خوبی بود.
_خب اون چیز دیگه ای تعریف کرد گفت تو و شیلا بدون پرداخت اجاره رفتین و این یعنی مارو بیرون نکردن!
بابام دست از قاچ کردن گلابی برداشت و چاقورو گذاشت روی میز.
+ما پولی برای اجاره نداشتیم، اما اونا هم بیرونمون نکردن.
_بهم دروغ گفتی؟ مکث کرد: _آره.
_هیچوقت حتی به خودم اجازه ندادم در موردش ازت سوال کنم. چرا دروغ گفتی؟
+مادرت، از اونجا رفتم تا اونو از دوست پسرش دور کنم. اما اون بیخیالش نشد.
نمی خواستم آسیبی ببینی، رانونا. به خاطر شیلا بهت دروغ گفتم واقعاً متاسفم.