دانلود رمان آبان از هاله نژادصاحبی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، ازدواج اجباری
تعداد صفحات: ۲۹۳۴
خلاصه رمان:
آبان زند… دختره هفده سالهای که به طریقی خون بس یک مرد متاهل میشه! مردی جذاب که دلبسته همسرشه اما مجبور میشه آبان رو عقد کنه!
قسمتی از رمان آبان :
با صدای گریه و فریادهای معصومه خانم ترسیده چشمهایش را باز کرد.
چند ثانیه ای طول کشید تا به یاد بیاورد که بعد از رفتن حافظ آنقدر به حال خودش گریه کرده تا خوابش برده بود.
کش و قوسی به بدنش داد و آرام روی تخت نشست.
همچنان صدای گریه از هال میآمد و او از شدت ضعف و گرسنگی حتی نا نداشت از جایش بلند شود.
آخرین باری که غذا خورده بود، ظهر همان شبی بود که به اینجا آمد.
ظهری که از شدت خوشحالی بعد از مدتها بدون توجه به تیکه و کنایههای هاشم با ولع غذا خورده بود.
آخ که چقدر فاصله بود بین دیروز و امروزش… تمام دیروز خیال میکرد با آمدنش به اینجا به آرامش میرسد.
به آسایش… به امنیت… و شاید به عشق!
لعنت به او و خوش خیالی کودکانه اش. لعنت به او و تصمیمات عجولانه ای که میگرفت.
کاش تمام میشد روزها… کاش میگذشت.
(آخ غزل مامان… آخ نور چشم کجایی مادر؟ چرا هرچی میگردم نیستی دور بگردم…)
معصومه خانم آرام نمیشد و این یعنی کسی نبود که آرام اش کند.
از روی تخت برخاست و پاورچین پاورچین به سمت در اتاق رفت و گوش سپرد.
(آخ پرپرم… غزل مادر… کجا بگردم دورت؟)
چشم هایش به غم نشست و بغض راه نفسش را گرفت.
چه دردی به جان این مادر ریخته بود آن عوضی…
آخ که ای کاش تا ابد در جهنم بسوزد… هرچند که حتی دوزخ هم برای آن کثافت کم بود.
به در تکیه داد و بیصدا پا به پای معصومه اشک ریخت …