دانلود رمان رز سفید رز سیاه از ترانه بانو کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۳۸۲۷
خلاصه رمان:
سوئیچ چرخوندم و با این حرکت موتور خاموش شد. دست چپمو بالا اوردم و یه نگاه به ساعتم انداختم. همین که دستمو پایین اوردم صدای بازشدن در بزرگ مدرسه شون به گوشم رسید. و کمتر از چند ثانیه جمعیت حجیمی از دختران سورمه ای پوش بیرون ریختند. سنگینی نگاه هایی رو روی خودم حس میکردم که هراز گاهی باهم درگوشی پچ پچ میکردن… اما بی توجه به اونا از همون فاصله نگاهم فقط زوم یه نفر بود.
قسمتی از رمان رز سفید رز سیاه :
نگاهی به حوری که اشک صورتش جاری شده بود انداختم.
سیمین خانم امروز خونه نبود و حوری هم ازم خواست ناهار بیام خونشون!
البته مامان گلی ناهارمون رو توی ظرفی آماده کرده بود و قبل از اومدنم به دستم سپرد.
چون میدونست هیچکدوممون از پسش برنمیایم حالا هم خانوم از پس یه سالاد شیرازی برنمیاومد و فین فینش راه افتاده بود.
لبخند بدجنسی روی لبم نشست.
-دست بجنبون خواهر شوهر.
حوری با حرص دهن کجی کرد و زیر لب ادامو به طور بامزه ای در آورد.
-دست بجنبون خواهر شوهر و کوفت.. سخت ترین کار که پیاز خرد کردن انداخته گردن من مظلوم!
پاهامو روی میز دراز کردم و گازی به خیار توی دستم زدم: آره جون خودت یکی تو مظلومی یکی هم اون خان داداشت!
یهو پیاز و چاقو رو توی بشقاب قرار داد و نگاه کنجکاوی به من انداخت.
-نازی میگما مصطفی اولین بار چطوری به عشقش نسبت به تو اعتراف کرد؟
خیلی کنجکاوم فقط به من در همین حد گفت که دفعهی اول تو قبول نکردی هر چی هم اصرار کردم بیشتر از اون توضیح نداد.
جفت ابروهام از فرط تعجب بالا پرید! مصطفی به من اعتراف کرد و من قبول نکردم! درست متوجه منظورش نشدم.
همین که اومدم دهن باز کنم صدایی مانع حرف زدنم شد.
-شما به کارت برس!
نگاهش بالا آورد و چشمکی نثار من کرد و در ادامه گفت: خواهر شوهر.
با دیدن خندهی دندان نمای روی لبش به خودم اومدم …