دانلود رمان منفی چهار از مرجان فریدی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، طنز، اجتماعی
تعداد صفحات: ۴۵۸
خلاصه رمان:
این قصه فقط قصه من نیست… ما چهار نفریم… چهار تا منفی. هیچ احساس مثبتی بینمون وجود نداره و تا حدودی از هم متنفریم. اما منفی در منفی؟ بیاید از اولش شروع کنیم… از اول اول… چهار شخصیت… غرق دنیای خودشون … غرق اهداف خودشون… متنفر از هم… چهار تا شخصیت متفاوت… دو خواهر ناتنی از قضا خبرنگار که باید برای برگشت به شغل مورد علاقشون تلاش کنن… باید بهترین خبر استانبول رو پیدا کنن… اما آیا با وجود نفرت و لج بازی هاشون با وجود منفی ترین و لجوج ترین های سیاره در مقابلشون… این کار راحته؟
قسمتی از رمان منفی چهار :
“نهال” نگه دار نگه دار همین جاست.
آردا کلافه موتورش رو نگه داشت و کلاه کاسکتش رو در آورد.
-خب رسیدیم من رفتم.
همزمان که از روی موتورش پایین میپریدم یکی زدم تو کتفش: اوی میخوام صد سال سیاه نیای!
با اخم گفت: برو بچه.
نگاهم رو چرخوندم و ماشینمون رو پیدا کردم جلوتر پارک شده بود.
باز آیلی خانم هوس شیطنت کرد من باید جمعش کنم هعی خدا!
-نیا به درک!
خواست جوابمو بده که با دیدن دختری که با عشوه وارد خونه اوزان شد ابروهاش بالا پرید.
از موتورش پیاده شد و با هیجان گفت: من اصلا عاشق مهمونی های اینطوریم!
بی توجه به من وارد خونه شد.
عصبی لبامو روی هم فشردم: پسرهی هول!
باهم وارد آپارتمان شدیم از آسانسور که بیرون اومدیم به سمت در نیمه باز رفتیم، صدای آهنگ کرکننده بود.
-دختره گفت بیام اینجا، مگه آیلی با اوزان کات نکرده؟ تو پارتی اون چه غلطی میکنه؟
تو شلوغی و تاریک و روشنی رقص نور دنبال آیلی میگشتم.
آردا انگار رفته بود کنار میز بار و داشت مخ دختره رو میزد. اعصابم بهم ریخته بود بدترم شد.
آخه پسرهی هول رو ببین دنبال کیا میفته مگه من چمه؟
هم زمان یکی به شونم خورد: آخ ببخشید داداش.
با اخم به سمت پسره چرخیدم، با دیدنم ابروهاش رو بالا انداخت: عه دختری؟! ببخشید.
ببخشیدش رو خیلی بد و با تمسخر گفت.
با حرص خواستم بهش بتوپم که بازوم کشیده شد…