دانلود رمان دو زن دو فرشته از فاطمه درخشانی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۲۲۷۶
خلاصه رمان:
_نسرین؟ نسرین کجایی؟ مگه یه شیر دوشیدن چقدر طول میکشه که تو دو ساعته رفتی توی اون خراب شده؟ نفسی گرفتم و کمی از گلی خانوم فاصله گرفتم، نگاهی بهش کردم، هنوز کمی شیر داشت و همین هم برای گوسالهی تازه متولد شده اش کافی بود. دوباره نفسمو حبس کردم، نمیدونم چرا به این بو هیچ وقت عادت نمیکردم؟ من که همهی عمرمو توی این طویله گذرونده بودم، اما هنوز از بوی گند تاپاله و پهن گوسفندا حالم بهم میخورد …
قسمتی از رمان دو زن دو فرشته :
مغزم داشت از بحث های تکراری بین مامان و بابا منفجر میشد،
بابا پاشو کرده بود توی به کفش که من باید حتما زن رسول بشم، مامان هم سمج شده بود که من بمیرم هم دختر به رسول نمیدم.
این وسط هم هیچ کس کاری به من نداشت و اصلا براش مهم نبود من چی میگم، مخصوصا بابا که به خاطره قوم و خویش خودش قصد داشت منو بدبخت کنه.
سر صبحی باز هم سر سفره صبحونه افتاده بودن به جون هم،
منم امروز امتحان فیزیک داشتم و اصلا نمیذاشتن تمرکزی روی چیزهای که خونده بودم داشته باشم،
همهاش استرس اینو داشتم که نکنه یهو مامان جلوی بابا کوتاه بیاد و راضی بشه من بشم زن اون عنتر؟
لقمهی نون و پنیر رو که پیچیده بودم و داشتم توی دهنم می ذاشتم که بابا با عصبانیت ازم پرسید:
-تو الان کلاس چندمی؟
اونقدر برای بابا بیاهمیت بودم که حتی نمیدونست من کلاس چندمم و همین کلی درد داشت.
_اول دبیرستان.
_اول دبیرستان میشه چند سالت؟
مامان عصبی شروع کرد به خندیدن، منم از شدت بهت نمیدونستم باید چی بگم؟
بابا اخمی به مامان کرد و همین باعث شد، مامان منفجر بشه …