دانلود رمان آنارشی از س_رهی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: 2749
خلاصه رمان:
لعیا شهرام دختری آرام برای شناخت جهانگیر مرشد مردی عجیب و مرموز بهش نزدیک میشه… دقیقا بعد از پذیرفتن نامزدی با پسر خالهاش صدرا شهرام، ترسیده برای نجات خودش مجبور میشه پای سفرهی عقد جهان بشینه! همه چیز زندگی لعیا، جهان و صدرا و تمام اطرافیانشون بهم میریزه که انگار سامان پذیر نیست! رازهایی از زندگی جهان و عمارت مخوف فرخ نایب فاش میشه که…
قسمتی از رمان آنارشی:
با تکان شدید ماشین سرم که به شیشه چسبانده بودم ضربه ای خورد چشم باز کرده گیج اطراف را نگاه کردم
صدای طلبکارش از کنار دستم نگاهم را به سمتش کشید – اگه خوابیدن تموم شد بگو از کدوم طرف بود؟ تا اینجارو بیشتر یادم نیست
نگاهی به کوچه های تنگ و تو در توی پایین شهر که در آن خانه ای نقلی اجاره کرده بودم تا شرایطم برای ورود به آن عمارت مثلا اشرافی ولی کثیف و نزدیک شدن به او طبیعی باشد انداختم
يكبار لطفش شامل حالم شده تا خانه رسانده بودم خدا را شکر که یادش بود و ماشینش هنوز همان پاترول سیاه که نمیتوانست راحت از بعضی نقاط عبور کند و تا پشت در خانه بیاید
از یادآوری تاریکی شب و تنهایی ام که بخاطرش از ماشین پیاده شده تا پشت در همراهی ام کرد. از یادآوری حال دل ساده ی آن شبم که با وجود استرس زیاد ذوق کرد توده ای
میان گلویم نشست
همین مرد بود؟ همین که ساعتی پیش تا قبض روح کردنم پیش رفت؟
با انگشت به مسیر اشاره کردم دست های مشت شده اش دور فرمان پیچیده با حرص فرمان را چرخاند
تا ابتدای کوچه ای که دیگر نمیشد با ماشینش بیاید با اشارهی دستهایی که هنوز می لرزید. آدرس دادم تا با او حرف بزند …