دانلود رمان زر خرید از بانوی بارانی کاملا رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، هیجانی
تعداد صفحات : ۱۲۹۷
خلاصه رمان :
زرخرید داستان یه پسر تعمیرکاره که وسط کلی بدبختی، گیر یه دختر همسایهٔ محیط زیستی خل و چل افتاده. فکر می کنید چی میشه اگه یه پسر بی اعصاب کچل، عاشق یه دختری بشه که همهٔ فکر و ذکرش محیط زیست و دفاع از حقوق حیواناته؟ هیچی… تنها راه نفوذ به دل دخترمون رو انتخاب میکنه، اونم…
قسمتی از رمان زر خرید :
“یاشار” بعد از چند وقت ترک سیگار دوباره دست به پاکت برده بودم.
آن هم فقط برای آدم بی خیالی که مرا تا این سر شهر کشانده و منتظرم گذاشته بود.
صدای خنده و سوت و شادی از حیاط می آمد.
سعی می کردم صدای خنده ها را حلاجی کنم شاید چیزی از حال ناری دستگیرم شود. نشد که نشد.
به گوشی اش جواب نمی داد زنگ می زدم و جواب نمی داد. فقط باید دعا می کرد تا دستم به او نرسد.
سیگار را لای انگشتانم نگه داشتم و دوباره شماره را گرفتم، بوق های ممتد بی نتیجه…
چقدر سفارش کردم؟
گفت داخل جیب شلوارش می گذارد؛ این شلوار لعنتی کجا بود که دستش به جیبش نمی رسید.
کمی دورتر از در خانه پارک کرده بودم و چشم از در سیاه رنگ برنمی داشتم.
برای او هنوز سه ساعت نشده بود؟ واقعاً؟
بالاخره در باز شد و ناری دوان دوان به سمتم آمد…
موهای رنگارنگش در هوا تاب می خورد.
رنگ شاد خنده روی صورتش با دیدن اخم هایم کمرنگ شد و سرعت قدم هایش پایین آمد.
به چند قدمی ام که رسید نیم نگاهی به سیگار داخل دستم انداخت.
– دیر کردم؟
نگاهش به صورتم برگشت…
-هی یاشار اخم نکن…
به خودش جرئت داد و نزدیک آمد…
-صحیح و سالم اومدم بیرون.