دانلود رمان در سایه جنون از فاطمه یوسفی کاملا رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، معمایی، پلیسی
تعداد صفحات : ۲۴۹۶
خلاصه رمان :
نازنین دختری از خانوادهای معمولی که طی همکاری با پلیس وادار میشه تا به زندگی پارسا، پسری از خانوادهای ثروتمند و پر رمز و راز وارد بشه، غافل از اینکه تمام این اتفاقات هر چقدر برای نازنین حکم بازی داره برای پارسا جدیه تا جایی که….
قسمتی از رمان در سایه جنون:
ماشین را به آرامی به داخل حیاط آورد، نگاهم دور تا دورم را گشت و سرانجام در مقابل در بزرگ شیری رنگی توقف کرد.
اگر خانه بانو از نظر من یک کاخ سلطنتی بود به اینجا چه باید می گفتم؟ لابد یک شهرک جدید و نوظهور!
این خانه حس خوبی نداشت در عین زیبایی زشت بود،
در عین شکوه بی فروغ بود، از در و دیوارش بوی فساد حرص و سرخوردگی به مشامم می رسید…
دست پارسا روی دست مشت شده ام نشست: خوبی؟
لبخند زورکی را تحویلش دادم: آره.
چانه ام را گرفت و سرم را به سمت خودش برگرداند.
-خوب بودنت این شکلیه؟ دختر جون استرس آخه برای چیته؟!
خودم را عقب کشیدم: خب همیشه اولین تجربه ها استرس زا هستن دیگه.
آرام خندید و از ماشین پیاده شد؛ به سمت من آمد و در را باز کرد.
با خنده گفت: پاشو پاشو دختره لوس ترسو من قول میدم مامانم نخورتت!
خنده ای کردم: اگه خورد چی؟
بازویم را گرفت و مجبورم کرد از جایم بلند شوم.
رو به رویش که ایستادم بی هوا خم شد و گونه ام را بوسید: تو فقط خوردنی خوشمزه خودمی!
لبم را به دندان گرفتم و از شرم کمی عقب رفتم؛
اینکارم باعث خنده بیشترش شد، انگار با چشمانش هم می خندید.
این روزها می خواستم همه این ها را توی خاطرم ضبط و ثبت کنم که هر بار چشم بستم،
فقط یک جفت چشم خندان آسمانی را ببینم، من به این خاطرات برای نبودن هایش نیاز داشتم…