دانلود رمان تیه طلا از عاطفه منجزی کاملا رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۴۹
خلاصه رمان : داستان زندگی دختری است به نام طلا که مدتی بنا به مصلحت زندگیش نقش خواهر جوان مرگ دوقلوی خودش تیام را بازی میکنه و در همان نقش عاشق نامزد خواهرش فرهاد میشه…
قسمتی از رمان تیه طلا:
نیمه شب بود که آن ها به خانه بر گشتند.
طلا منتظر ایستاد تا همه برای خواب به اتاق های خودشان رفتند.
بعد آهسته و بی صدا خودش را به اتاق فریبا رساند تقه ای به در زد و پرسید: فریبا بیداری؟
_آره بیا تو.
هنوز وارد اتاق نشده بود که صدای حیران فریبا به گوشش رسید: چی شده تیام؟ فکر می کردم خوابیدی.
_نه، منتظر بودم برگردی خونه می خواستم باهات حرف بزنم.
_حالا؟ تو که همیشه این وقت شب هفت پادشاه رو خواب دیده بودی؟
_آره ولی امشب خوابم نمی برد. _چرا؟
_تو که خونه نبودی، رضا زنگ زد.
_من که بهش گفت بودم امشب خونه نیستیم!
_اتفاقا چون می دونست تو خونه نیستی زنگ زده بود می خواست از تو شکایت بکنه.
فریبا ابروهایش را در هم کشید: بی خود کرده یکی نیست شکایت خودش رو بکنه این جام دست از سرم بر نمیداره؟
طلا قدمی جلو گذاشت و با خشونت گفت: تو میفهمی داری چیکار میکنی؟
اصلا میدونی معنی شوهر داری و بچه داری چیه؟
وقتی داشتی بله می دادی، هیچ فکر کردی بار چه مسولیتی رو به عهده گرفتی؟ نه.
من که فکر نکنم اون روز غیر از خودت و دنگ و فنگ مجلس عروسی به چیز دیگه ای هم فکر کرده باشی!
فریبا از کوره در رفت جلو آمد و درست روبروی طلا ایستاد و با عصبانیت و لحن توهین آمیزی فریاد کشید:
اصلا این چیزا به تو چه مربوطه که دخالت میکنی؟