دانلود رمان چشم های تو از صدای بی صدا کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، اجباری، کلکلی
تعداد صفحات: ۲۸۳۹
خلاصه رمان:
زلال دختری که به خاطر عروسی و بی وفایی کسی که دوستش داره مجبور به ترک دیار میشه و ناچار به خونه دوستش میره در اونجا برای استخدام یه شرکت مراجعه میکنه که با کاوه پسر غد و مغروری همکار میشه که بدجوری با هم سرلج و دشمنی دارن اما یه اتفاقی این دو نفرو مجبور میکنه برای مدتی …
قسمتی از رمان چشم های تو :
سرم رو که بالا بردم چشمم افتاد به دو تا چشم دوتا خیره، کمی شاید عصبی که داشت ما رو نگاه می کرد.
ناخوداگاه خواستم با دیدنش از جام بلند شم اما جلوی خودم رو گرفتم. این… اینجا چیکار می کرد؟!
چرا دست از سرم برنمیداشت؟!
راد فکر کنم دیدش که دستش رو روی دستم گذاشت تا بلند نشم.
پدرام داشت مارو نگاه می کرد اما خطاب به فاطمه داشت می پرسید: خانم پیران کجان؟!
_این اینجا چیکار میکنه؟
مگه همچین چیزی واقعا قابل باور بود؟ راد سرش رو به معنی نمیدونم تکون داد اما من دستم لرزید.
_چرا میترسی؟
نگاهش کردم. با حیرت… اما حیرتم از واکنش خودم بود. راست میگفت چرا میترسیدم؟ از چی میترسیدم؟
_نمیدونم.
چیزی برای ترس بود؟ نبود. یه ضربه ای به من زده بود و تموم شده بود.
قرار نبود تا آخر عمرم بخاطر اون عذاب بكشم. من فقط… نمیدونم حضورش مضطربم میکرد.
حس خوبی بهش نداشتم. اینجا بودنش چند درصد میتونست اتفاقی باشه؟ از نظر من صفر درصد.
زمانی بود که حتی نمیتونستم تصور کنم پدرام میتونه اینقدر بد و نامرد باشه.
چند دقیقه بود که تو دفتر سپیده بود. سپیده جون کاوه و من رو صدا کرد.
چیزی که نمیتونستم حدس بزنم یعنی بهونه ای که پدرام پیدا کرده تا بیاد اینجا کار باشه!