دانلود رمان قند سیاه از آذر یوسفی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی، معمایی، راز آلود، هیجانی
تعداد صفحات: ۳۷۰۲
خلاصه رمان:
یزدان کیانی، مرد مقتدر و مرموزیه که به دنبال پیدا کردن قاتل همسرشه. کسی که به عنوان مقتول دستگیر شده، پسر عموشه اما یزدان خوب میدونه پسر عموش قاتل نیست. و برای همین به دنبال پیدا کردن قاتل اصلی میافته. سروین پایدار، دختر جسور و باهوشیه که به تازگی با پسر عموی یزدان نامزد کرده و حالا با زندان افتادن علی، با یزدان هم دست میشه تا قاتل اصلی رو پیدا کنند و علی رو نجات بدن. در پی معماهای حل نشدنی قتل همسر یزدان، سروین و یزدان به باند خطرناکی نفوذ میکنن و …
قسمتی از رمان قند سیاه:
بعد از پیدا کردن ماشینش در پارکینگ دزدگیر ماشین را زده و سوار می شوم.
نگاهی سرسری در ماشینش می اندازم و بعد صندلی ماشین را می خوابانم و دراز می کشم.
نفس عمیق و خسته ام را بیرون میفرستادم و زیپ کاپشنم را بالاتر میکشم تا سردم نشود.
با اینکه اواسط مهر ماه هستیم اما باران پاییزی کمی هوا را سرد کرده.
چشم میبندم و از این آرامش نسبی که پیدا کرده ام لذت میبرم، دردم کمی آرامتر شده.
همیشه چند روز قبل از عادت، درد به سراغم می آید و اینبار هم چند روز جلوتر دارم این درد لعنتی اش را تجربه می کنم.
همانطور که چشم بسته ام کم کم خواب به سراغ چشم هایم می.آید دارم میان خواب و بیداری دست و پا میزنم که،
یکهو صدایی در گوشم زنگ میزند: تو دستت بازه تو میتونی نجاتش بدی.
چشم هایم بی آنکه از من فرمان بگیرند باز می شوند.
نگاه گیج و منگم به جایی خیره می ماند و فکرم به جای دیگری پرواز می کند. منظور لیلا از این حرف چه بود؟