دانلود رمان ارباب بی برده از فرناز احمدلی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، درام
تعداد صفحات: ۱۷۵۲
خلاصه رمان:
هانا دانشجوی پزشکیه و واسه پایان نامش باید یک سال توی یه روستا به عنوان دکتر کار کنه، روستایی که توسط ارباب آدان مردی که همه ازش میترسن و حساب میبرن اداره میشه. مردی خشن و ترسناک که عقایدش کاملا با هانای ما فرق می کنه… همه چیز با گیر کردنشون تو کلبه چوبی تغییر می کنه صیغه ای که بینشون خونده میشه زندگی هانارو زیرو رو می کنه …
قسمتی از رمان ارباب بی برده :
هانا با خستگی در را باز کرد و داخل رفت.
خسته بود، خیلی خسته بود، انقدر که حتی خوابش نمی برد.
نمی فهمید چه دردیست، که هر وقت خیلی خسته بود خوابش نمی برد، شاید هم فقط ذهنش خسته بود.
پاهای نیما را در برابر چشم های گریون پدر و مادر و برادرش پانسمان کرده بود.
و داروهایی که لازم داشت را بهشان داده بود.
تا تاریکی هوا انجا مانده بود تا اگر حال نیما بد شد سریع به دادش برسد.
خداروشکر به قسمت هایی که خیلی اسیب پذیرتر بودند ضربه نخورده بود شاید هم خودش ضربه نزده بود.
البته بعید بود ادامی که صبح دیده بود قصد کشتن آن بچه را داشت نه چیز دیگری!
لباس هایش را با پولیور و شلوار پشمی عوض کرد و روی تخت دراز کشید.
سرش خیلی درد می کرد. تخت اهنی و تشک سفت واقعا طاقتش را طاق کرده بودند.
چیز زیادی به دیوانه شدنش نمانده بود.
بلند شد و به سمت اشپزخانه رفت تا چیزی بخورد اما با چیزی که دید وحشت زده به تخت خورد و محکم روی زمین اتفاد.
اخ بلندی گفت و کمرش را گرفت.
ادان نگران سمتش رفت و گفت: فقط بلدی خودتو ناکار کنی دستو پا چلفتی …