دانلود رمان حاجی شیطون از لیلا محمدی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، مذهبی
تعداد صفحات: ۳۲۴۲
خلاصه رمان:
هیدارا حاجیِ جوون ۲۸ساله ای که شرط حج رفتنش ۱۰سال تدریس علوم دینی تو دانشگاهه یه حاجی که با شیطنت و جذابیتش ، خط بطلانی رو باور منفیِ جوونای امروزی راجبه مذهبی جماعت میزنه و دست بر قضا شوکا دختر قرتی و بی‌بندوبار سرراهش قرار می‌گیره …
قسمتی از رمان حاجی شیطون :
• #هيدارا * بعد از رفتن شوکا همینجور عصبی سرجام ایستاده بودم با سنگینی دستی رو شونه م به خودم اومدم.
احسان بود با قیافه ای خندون لب زد: هی رفیق کجایی؟ خواهر غزال پنچرت کرد؟
خندید و ادامه داد: عب نداره بزرگ شدی یادت میره، من که میگم زیاد با این دختره سروکله نزن درس عبرت نمیگیری.
هربار میام دیدمو نسبت بهش عوض کنم نمیشه و نمیذاره. این دختر شیطون رو هم درس میده.
کم کم دارم پشیمون میشم که چرا روز اول ضمانتشو کردم که بتونه ثبت نام کنه.
اصلا درس و کلاسارو جدی نمی گرفت و هدفش فقط تفریح و کرم ریختن بود و بس.
شاید من دارم زیادی واسش انرژی میذارم و حق با احسانه نباید دیگه دم پره این دختر بشم.
بعدها واسه خودمم خطر داره و ممکنه آبرو و شرف خودمم بره.
این دختر که خودش به اندازه کافی بیخیال و بی قیدوبند… استغفر الله لعنت بر شيطون.
بیخیال پسر هرچی هست واسه خودشه تو برو سی خودت. نه حرص بخور و نه قضاوت کن.
احسان سرگرم جمع کردن وسایلش بود بعد از برداشتن سامسونتش زد رو شونه م و گفت: بیخیال رفیق زیاد فکر نکن.
سرى تكون دادم و زمزمه کردم: آره بیخیال دیگه این دختر واسم اهمیت نداره درست بشو نیست.
بلندتر :گفتم: ببین چه به روز ادبیات شیرین آورد.
کلی برنامه ریزی کردم واسه پنج دقیقه هم که شده بیام سر کلاست از درس دادنت عشق کنم …
