دانلود رمان آدمکش از هاله بخت یار کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، انتقامی
تعداد صفحات: ۱۱۵۳
خلاصه رمان:
ساینا فتاح، بعد از مرگ مشکوک پدرش و پیدا نشدن مجرم توسط پلیس، به بهانهی خارج درس خوندن از خونه بیرون میزنه و تبدیل میشه به یکی از مواد فروشهای لات تهران! دختری که شبهاش رو تو خونه تیمی صبح میکنه تا بالاخره رد قاتل رو میزنه… سورن سلطانی! مرد جوان و بانفوذی که ساینا قصد داره عاشقش کنه و بعد… بکشدش.
قسمتی از رمان آدمکش:
تمام قلبش در آتش می سوخت تک تک رگ هایش حس می کرد سیخ داغ در قلبش فرو کرده اند.
از درون آتش بود و از بیرون یخ زده دستش، نفسش، اشکش، نمی دانست چطور میتواند در آن حال رانندگی کند و خودش یا دیگری را به کشتن ندهد.
نمی دانست چطور نفس بکشد. اشک ریختن را هم یادش رفته بود…
خشم بود و درد خشم بود و خشم، درد بود و درد…
مشت زخمی اش بالا رفت و محکم روی فرمان کوبیده شد: – تقصير منه…
صدایش خفه بود. از دستش خون می رفت و نگاه خالی اش به روبرو خیره مانده بود. می دانست در این لحظه هر کاری از دستش برمی آید.
حتی خالی کردن یک گلوله در مغز دردناک خودش یا دیگری! – بخاطر منه …
مشتی دیگر و استخوان دستش چنان تیر کشید که نفسش برید و کم نیاورد: – بخاطر وجود نحس منه.
نمی دانست کجا می رود نمی فهمید یک ساعت است کدام خیابان ها را طی می کند. فقط میرفت که برود…
شاید ته دره ای عمیق نه شماره ای از قاتلین دختر چشم عسلی اش داشت نه کوچک ترین ردی…
عذاب محض بود وضعیتی که در آن دست و پا میزد و موبایلش بی وقفه زنگ می خورد.
پدرش، برادرش، مادرش مانی… نمی خواست جواب دهد. نمی خواست زنده بماند.
– تو منو… زیادی محکم فرض کردی! خندید مثل دیوانه ای که به دردش می خندد.
-تو منو زیادی مرد فرض کردی. اشک بالاخره چکید و بلندتر خندید.
رفتی که آخرش منو سیاهپوش خودت کنی؟
سیاهپوش خودت و بچه ای که نیومده جای پدر نامردش تاوان داد؟