دانلود رمان نفسم میگیرد از فهیمه ذوالفقاری کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی، واقعی
تعداد صفحات: ۶۸۳
خلاصه رمان:
زنی مطلقه که بعد از یک نامزدی کوتاه مدت و نافرجام درگیر روزمرگی های زندگی و مشکلات ناشی از طلاقش میشود، تا اینکه؛ دل در گرو پسری میدهد که عشق را دوباره برای تار و پود زندگی او به ارمغان میآورد …
قسمتی از رمان نفسم میگیرد :
کمی بیشتر از یک ماه از نامزدیمان گذشته بود، چند روزی بود که شهاب دمغ بود و حال و حوصله نداشت نه اینکه با من بد شده باشد نه، اما بی حوصله بود.
آن روز من به خانه اش رفته بودم و ناهار مختصری تدارک دیده بودم و با هم مشغول خوردن بودیم.
شهاب باز حواسش جای دیگر بود و به طبع فکر مرا هم درگیر کرده بود؛
“نکنه چیزی شده باشه؟ نکنه حرفی شنیده باشه؟ نکنه از من ناراحت باشه؟ نکنه دیگه من رو دوست نداشته باشه؟”
عجب موجودات خارق العاده ای هستیم ما زن ها از کجا به کجا رسیده بود.
به فکر خودم خندیدم و متوجه شهاب شدم داشت با غذایش بازی میکرد.
– شهاب جان چیزی شده؟
سرش را بلند کرد و نگاهم کرد: نه عزیز.
-چرا یه چیزی هست چند روزه فکرت درگیره.
جوابی نداد و دوباره مشغول بازی با غذایش شد.
دست از خوردن غذایم برداشتم باید امروز میفهمیدمچه خبر شده است، سمجانه پرسیدم: از من ناراحتی؟
-نه بابا فکرتو خراب نکن.
-تا نگی ولت نمیکنم، دیگه نگرانم کردی.
ای کاش ولش کرده بودم. دست از بازی با غذایش کشید و نگاهم کرد.
-آخر هفته بریم خونه مامانمینا؟
دردش همین بود؟!
-خب… چی بگم…
-خب نداره که از وقتی نامزد کردیم نرفتیم اونجا، باید تا حالا میرفتیم و یه سر بهشون میزدیم.
زبانم قفل شده بود، من هم دلم میخواست برویم ولی…