خلاصه کتاب
آوا، دختر سرایدارِ خانوادهٔ ثروتمند، آرزو دارد روزی از این عمارت فرار کند. اما وقتی بیتا، دختر خانواده، نامزدی تجاری با رادان (پسرِ مغرور یک سرمایهدار بزرگ) ترتیب میدهد، آوا درگیر ماجرایی غیرمنتظره میشود. یک شب، پس از مشاجرهای بین بیتا و رادان، آوا مجبور میشود به عنوان خدمتکار به خانه او برود. رادان، که ابتدا رفتار تحقیرآمیزی دارد، کمکم تحت تأثیر صراحت و مهربانی پنهان آوا قرار میگیرد. اما آیا عشق آنها میتواند بر اختلاف طبقاتی و توطئههای اطرافیان غلبه کند؟