خلاصه کتاب
سپهر دکتر جوان و جذابی با کوله باری از تجربه و غصه مرموزی که تو چهره اش داره به اصرار دوستش سیاوش به ایران برمیگرده. مرد مغرور و موفقی که صدای گیراش میتونست قلب هر دختری رو از جاش بکنه اما سرنوشت اینبار هم بازی جدیدی رو با اون شروع کرده بود. باخیره شدن نگاهش در نگاه آشنایی..