دانلود رمان دردم از یار است و درمان نیز هم از نویسنده مهسا پناهی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، زناشویی، روانشناختی
تعداد صفحات: 820
خلاصه رمان: هر روز دوست نداشتنت را به فردا موکول کردم، به شنبهای دورتر، به ماهی دیگر، به سیام زمستان، به سی و یکم زمستان، به روزهای محال، به روزهای بسیار محال …
قسمتی از رمان دردم از یار است و درمان نیز هم
-بفرمایید. مامان با یک سینی چای و گل محمدیهای محبوبش وارد اتاق شد. قندان استیل را هم پر از نقل کرده بود و من در تلاش بودم بغضم را قبل از نشستن مامان و شروع مکالمههای شبانگاهیمان پایین بفرستم. -دوباره بابا شیفت شبه و سوگل خانم یاد ما کرده. -يعنى من فقط وقتی بابات خونه نیست یادت میکنم دخترهی بیمعرفت؟ چای را داغ داغ به لب برده بودم که اگر مامان حرفی از خواستگاری زد و اشک در چشمهای من نیش آن را گردن چای بیندازم. -نخیر، فقط شبهای شیفت نیست مثلا وقتی بابا فوتبال میبینه یا همکارش زنگ زده یا غذایی که پختی رو برده بده باباجون یا مامان فرخنده… و سر تکان دادم: به نظرم
این وقتها هم در اتاق من رو میزنی. مامان نیشگون ریزی از پشت همان دستم که اتود را نگه داشته بود، گرفت. -کم زبون بریز. دستم را روی چشمهایم گذاشتم و “چَشم”ی نثارش کردم که لیوان چایش را برداشت. -امروز کهه داشتم با خالهت تو آشپز خونه حرف میزدم، رسیدی دیگه؟ چای من داشت ته میکشید و متاسفانه مامان داشت دقیقا انگشتش را روی دکمهی بغضم فشار میداد. -آره، تازه رسیدم؛ برای همین هم نشد بیام پیش خاله بشینم، ناراحت شد؟ نخریم، حرفها میزنیها امشب! مگه میشه خاله سودی تو رو ببینه و ناراحت بشه! نوک ناخنم را روی بدنهی اتود فشار دادم تا به خودم مسلط باشم و بتوانم مامان را
در صحبت شبانهاش که انگار اصلا باب میلم هم نبود، همراهی کنم. -خب پ خداروشکر. -اتفاقا چون نبودی، سودی با خیال راحت حرفهاش رو زد. نگاهم را به همان خط کوچک رسم شده از ترنج دادم. -نمیدونستم خاله با من رودروایسی داره. (رودربایسی) -آخه بعضی حرفها رودروایسی میاره. لیوان چای را به لبخندش چسباند: الان میخوای حرفهای خاله رو بگی؟ مگه نمیگی چون من نبودم، راحت حرف زده؟ -حرفهاش رو گفت که من بیام به تو بگم ببینیم مزهی دهنت چیه؟ مزهی دهن من برای ازدواج معین اهمیت داشت؟ و جرعهی آخر چایم را هم سر کشیدم. -والا الآن که طعم چای و گل محمدی رو زبونمه. -به خالهت نگفتم ولی …