دانلود رمان یاس از نویسنده نیایش آرا کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات: 250
خلاصه رمان: دختری به نام یاس عاشق امیر میشود، اما پس از جدایی از همسر سابقش و با وجود داشتن یک فرزند، پدر یاس مخالفت میکند و امیر هم از تصمیم خود منصرف میشود. در همین بحران، آرشام برای خواستگاری میآید و با یاس ازدواج میکند. اما امیر، که حالا شوهر دخترخاله آرشام است، وارد زندگی آنها شده و ماجراهای پیچیدهای را رقم میزند …
قسمتی از رمان یاس
توماشین نشسته بود و سرش رو فرمون بود، یه مزدا تری سفید داشت! -سلام… نمیومدی! -سلام… بازم مشکی پوشیده بود. یه تای ابرومو بالا دادم و گفتم: همین که هست! ماشین روشن کرد و گفت: باشه! فکر بعدتم بکن… و به راه افتاد. تا مقصد حرفی بینمون رد و بدل نشد. وقتی رسیدیم زیاد شلوغ نبود. ارشام نوبت گرفت و کنارم نشست. -از خون گرفتن که نمیترسی؟ میوفتی رو دستمون…من حوصله ندارماااا! -تو که حوصله نداری چرا میخوای زن بگیری؟ یه تای ابروشو بالا داد و گفت: همین جوری! اخه زندگی با یه دختر خنگ باید جذاب باشه! -تو… تو خیلی بیادبی! روم ازش برگردوندم و دیگه باهاش حرف نزدم…
بعد از چند دقیقه اسممونو صدا زدن… بعد از خون دادن رفتیم و سوار ماشین شدیم. دستمو گرفته بودم…من همیشه از امپول میترسیدم چه برسه خون دادن! یه نگاه مهربون بهم کرد و گفت: اخی درد میکنه؟ -نه… -مشخصه! ماشین روشن کرد و بعد از مدتی جلو یه سوپر مارکت نگه داشت. -بشین برم یه چیزی بگیرم تا پس نیفتادی! بعد از چند دقیقه با کیک و اب میوه برگشت… -بیا بخور حالت خوب میشه! واسه تلافی گفتم: من نمیخورم! -باشه عزیزم شوخی کردم باهات… جون آرشام! نگاش کردم، مثل این پسر بچههای تخس شده بود. ازش گرفتم و ارشام راه افتاد… نگام به دستای بزرگش افتاد پوستش برنزه بود و قشنگ. یه
دستش رو دنده بود یکیش رو فرمون… جلو صورتم یه بشکن زد و گفت: نخوریم بزار واسه بعد عروسی! با خجالت سرم و پایین انداختم و گفتم: از خود مطمئن. من داشتم ماشین نگاه میکردم! -باشه… تو راست میگی! اعتراف کن، خب قراره شوهرت بشم… -خوشکلم نه؟ -خودشیفته! -بهتر شدی؟ بریم خرید حلقه؟ نهارم بیرون میخوریم، چطوره؟ -خوبه بریم. ماشین یه جا پارک کرد و پیاده شدیم. کنار هم از جلو ویترین طلا فروشی رد میشدیم که یه حلقه نظرمو جلب کرد به ارشام نشونش دادم. -خوشت اومده؟ -اره… -قشنگه. بریم تو امتحانش کن. رفتیم داخل و فروشنده حلقهی مورد نظرمو اورد. -انگشتتو بیار جلو… -دستمو بردم جلو …