دانلود رمان سالوادور از مارال.میم کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، هیجانی
تعداد صفحات: ۹۱۱
خلاصه رمان:
خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تلاطم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، میجنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه میزنم و از عشق قدرت! سالوادور داستان دختریست که به فاصلهی یک روز از میان یک زندگی مرفه به یک زندگی معمولی سقوط میکند… و در بین تقلاهایش سالوادوری پیدا میشود که…
قسمتی از رمان سالوادور :
در ماشین که باز شد فوری سمت آرمین برگشتم و دستم و روی بینیم گذاشتم تا صداش بلند نشه.
سرتكون داد پلاستیک داروهام رو روی پام گذاشت.
نفس راحتی کشیدم و بعد کمی حرف زدن مامان و راضی کردم که برم خونهی ستایش اینا.
تلفن و نه قطع کردم آرمین با کنایه گفت: همینه، انقدر بهت گیر دادن که تو با دروغ گفتن خودت و قانع کردی و یه رابطه رو با من شروع کردی!
نگاهش کردم: حق نداری راجب خونوادم اینطوری حرف بزنی. حماقت های احمقانهی من ربطی به مامان و بابام نداره آرمین!
ماشین و روشن کرد و به حالت تمسخر گفت: هرچی تو بگی سوگولیم.
تنم مور مور شد.
_حق نداری راجب خونوادم اینطوری حرف بزنی. حماقت های احمقانهی من ربطی به مامان و بابام نداره آرمین.
با دست به بازوش زدم: به من لقبی که به صدنفر قبل و دادی نگو!
متاسف سر تکون داد: چقدر احمقی، ندیدی ژیلا داشت خودش و میکشت!
منظورش و نفهمیدم که ادامه داد.
_هیچ کس تا حالا سوگولی آرمین ماجد نبوده جوجه. تو اولین نفری!
تنم لرزید. با دست پس میزد. با پا پیش میکشید؟!
-تو مشکل داری! وقتی توی خونت داشتم خودم و میکشتم به من گفتی بدکاره و برم بیرون. الان اومدی میگی من سوگولیتم؟!