دانلود رمان یک تو از مریم سلطانی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۱۱۵۵
خلاصه رمان:
سروصدایی که به یکمرتبه از پشت سرش به هوا خاست، نگاهش را که دقایقی میشد به میز میخ شده بود، کند و با رخوت گرداند. پشت سرش، چند متری آن طرفتر دوستانش سرخوشانه سرگرم بازیای بودند که هر شب او پای میزش بساط کرده بودو امشب برخلاف تمام شبهایی که او خودش دوستانش را آنجا جمع میکرد، نه حوصلهی بازی محبوبش را داشت و نه دوستانی که نگفته هم حالِ ناخوشِ امشب او را درک کرده بودند و او را با خودش و بزمی که روی میز برای خود برپا کرده بود تنها گذاشتند…
قسمتی از رمان یک تو :
لیوانش را بالا گرفت و برای او که نشسته و دستانش را از دو طرف مبل آویزان کرده بودو دقایقی میشد به خودش زل زده بود سر تکان داد.
-چیه نشستی بر و بر نگاه میکنی از روام نمیری؟
هوتن پوزخندی زد و حسام را که نوشیدنی ته لیوانش را یک جرعهی بزرگ میکرد نگاه دیگری انداخت.
-اونی که از رو نمیره منم یا تو؟
حسام دست انداخت و دکمهی بالای پیراهنش را باز کرد.
-از چه بابت؟
حسام خودش را روی مبل مقابل او رها کرد و پرسان گفت: کدوم؟
هوتن کمی او را نگاه کرد و گفت: انقد بخوری که از دماغت بزنه بیرون.
حسام تک خنده ای کرد و به لیوان خالی توی دستش نگاه کرد. -نگران چی هستی تو؟
هوتن به یک باره نشستنش را تغییر داد و خودش را سمت حسام کشید که حال پاهای بلندش را روی میز کشیده بود و با تفریح جمع بچه ها را نگاه میکرد.
-نگران خیلی چیزا يكيشم گیجیه تو.
ابروهای حسام که با خنده و حیرت بالا رفت هوتن مستقیم به چشمان مفرح او زل زد: رک و راست بگو میخوای چه غلطی بکنی …