دانلود رمان هم قبیله از زهرا ولی بهاروند کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات: ۱۷۸۲
خلاصه رمان:
«آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی فروشی مقابل مدرسه شان کشیده میشود و دلش میرود برای چشمهای چمنی رنگ «میراث» پسرکِ شیرینیفروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانوادهاش را به قتلهای زنجیرهای زنانِ پایتخت گره میزند و دختر قصّه را به صحنهی جرمی میرساند که بوی خون میدهد و بویِ عود …
هشدار: این رمان برای افراد زیر ۱۶ سال مناسب نیست.
قسمتی از رمان هم قبیله :
پایش را با ضرباهنگی هماهنگ روی زمین میکوبید.
چشم هایش را ریز کرد و در حالی که پروندهی مقابلش را بررسی میکرد زمزمه وار گفت: سارا سلیمی شبنم نوروزی آتنا شریفی.
نام سه مقتولی بود که در شش ماه گذشته، به قتل رسیده بودند.
به یک شکل مشابه و با قلب های دریده شده؛ بدون هیچ رد و نشانی از قاتلی که شبیه وحوش چنگ انداخته و قلبشان را از هم دریده بود.
-دستور داده بودید آمار هر ارتباطی بین این سه نفر رو در بیارم.
ستوان فرخی اشاره ای به عکس دو زنی که داخل پرونده بودند کرد و توضیح داد:
آتنا شریفی و شبنم نوروزی، حدود دو ماه قبل با هم دیداری داشتند.
وقتی از شرکت محل کار آتنا شریفی مشغول تحقیق بودم یکی از دوستان و همکارانش اظهار کرد که شبنم نوروزی حدوداً دو ماه قبل به دیدن آتنا اومده و با هم از شرکت خارج شدن.
یک روز بعد شبنم نوروزی به قتل میرسه و یک ماه ونیم بعد، آتنا شریفی.
بین بقیهی مقتول ها هیچ ارتباط دیگه ای نبود حتی در حد یک آشنایی معمولی و دور. فقط یه چیزی متوجه شدم قربان.
عطا، نگاهش را از عکس آتنا شریفی گرفت و به ستوان فرخی خیره شد …