دانلود رمان نغمه شب از آرام و بنفشه کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، اجتماعی، خانوادگی، طنز، درام
تعداد صفحات: ۱۹۹۶
خلاصه رمان:
نغمه تک دختر یه سازنده سرشناس تو شیرازه، دختری که بخاطر نگرانی ها و حساسیت پدر و مادرش وابسته و منزوی شده. بخاطر این وابستگی ها نغمه سه ساله پشت کنکور مونده و به شدت دلش استقلال و رفتن از خونه میخواد. برای همین از مردی کمک میگیره تا بتونه پدرش رو راضی کنه و دانشگاه شهر دیگه بره، مردی که در ظاهر هدفش کمک به استقلال نغمه است اما در باطن ... برنامه دیگه ای برای نغمه داره!
قسمتی از رمان نغمه شب :
با صدای گوشیم بیدار شدم مامان بود نزدیک خونه بودن و گفت تا ده دقیقه دیگه میرسن.
سریع بلند شدم و خودمو مرتب کردم از اتاق زدم بیرون در اتاق شهریار بسته بود. نمیدونستم خوابه هنوز یا پایینه؟
میل شدیدی به در زدن و دیدن اتاقش داشتم. برای همین پشت در اتاقش ایستادم و تقه ای به در زدم هیچ صدایی نیومد.
باید می.رفتم پایین اما دستم نشست رو دستگیره در …
هنوز دستگیره رو پایین نداده بودم که در باز شد.
شهریار تو قاب در پیدا شد و من از شوک هین بلندی گفتم.
دستم رو گذاشتم رو قلبم و به قیافه متعجب شهریار نگاه کردم. انگار اون هم از دیدن من جا خورده بود.
سریع گفت : ببخشید ترسوندمت…
سعی کردم خودمو کنترل کنم و گفتم: نه… ام … خواستم… در…
انگار حرف زدن یادم رفته بود ابروهای شهریار بالا تر رفت.
اما نگاهش مهربون تر شد دستش رو شونه ام نشست و گفت: آروم نغمه… آروم….
داغ از خجالت بودم، اما نمیخواستم اوضاع رو بدتر کنم برای همین نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
خواستم بهتون بگم بابا اینا الان میرسن میشه در پارکینگ رو باز کنید.
لبخند رو لبش پر رنگ شد و سر تکون داد.
آروم با انگشت های دستش که رو شونه ام بود چند ضربه به شونه ام زد و گفت: حتما… الان میرم پائین.
سر تکون دادم و شهریار از پله ها رفت پایین اما انگار سنگینی و گرمای دستش رو شونه من مونده بود …