دانلود رمان خشم سرد از مشیانه کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه
تعداد صفحات: ۲۰۹
خلاصه رمان:
حامد قرار بود جای همهی نداشته هامو پر کنه، جای برادرش محمد رو… قرار بود هوای عشق برادرش از سرم بیفته ولی من از خودش بریدم چون عشق هیچ وقت از دل آدم نمیره. اما این معنیش نبود که خائن من بودم. یه نفر زودتر جای منو تو قلب حامد پر کرده بود. یه نفر زندگیشو روی آوار زندگی من ساخته بود. حالا من میرفتم تا خودمو از نو بسازم…
قسمتی از رمان خشم سرد :
حامد که کنارم ایستاد دستشو محکم فشار دادم تا لبخند واقعی تری بزنه.
از ظهر خسته بود حتی گفته بود نمیشه یه شب دیگه سالگرد بگیریم؟
منظورش سالگرد مراسم عروسی بود ولی میدونست که من سالگرد عقدمون رو دوست دارم جشن بگیرم.
عروسیمون زیادی نچسب بود از سمت طایفه حامد کسی نبود.
چون مادرش بخاطر اینکه صبر نکرده بودیم تکلیف پسر بزرگش معلوم بشه از دستمون دلخور بود و کسی رو دعوت نکرده بود.
پس طبیعی بود که دلم بخواد مراسم عقد خودمونی و صمیمی رو بیشتر از عروسی دوست داشته باشم.
مخصوصا که منو حامد از تاریخ عقد زندگی مشترکمون رو شروع کرده بودیم نه عروسی.
مامان و بابای خودمم که اومدن همه دور میز شام جمع شدیم.
من و حامد کنار هم نشسته بودیم و به قول ماری عشق بروز میدادیم.
باقی میز همه زوج های دیگه هم کنار هم بودن.
باباها هم اون سر میز شونه به شونه و کنار خانوماشون نشسته بودن.
وقتی شام رو در نهایت صمیمیت خوردیم و همه برامون آرزوی خوشبختی کردن.
باباجون رو به جمع گفت: ان شالله همین جمع سور برگشتن محمدم.
به وضوح منقبض شدن مرد کنارم رو حس کردم.
با لبخندی برای دعای همیشگی پدرشوهرم جواب دادم: ان شالله باباجون اما با سوال بابا و جواب باباجون علت انقباض بدن حامدو فهمیدم …