دانلود رمان زمردم از محیا بابائی کاملا رایگان
ژانر رمان: عاشقانه، هیجانی
تعداد صفحات: ۱۸۲۴
خلاصه رمان:
زمرد از ترس ازدواج اجباری به پسرخاله اش پناه می برد، علی ای که مردانگی اش زبان زد است و دوازده سال از زمرد بزرگتر! غافل از آنکه…
قسمتی از رمان زمردم :
موهایم را جمع کردم و سمت راست شانه ام ریختم.
ظرف ترشی و سیر را برداشتم به سمت حال رفتم و روی میز ناهارخوري گذاشتمش…
همگي پشت میز نشسته بودیم و منتظر منان بودیم که علی به دنبالش رفته بود.
امیریل را به اصرار از عمو گرفتم و به سمت پله ها رفتم تا عروسکش را بیاورم.
دستم را روی نرده ها گذاشته بودم که با شنیدن بحث علي و منان دو پلهی بالا رفته را پایین آمدم و گوشم را تیز کردم.
صداي جر و بحثشان آرام بود ابروهایم را درهم کشیدم و امیریل را تكاني دادم تا يك دفعه نق نزند؛
با جمله هاي نا مفهمومي که متوجه شدم آرام از پله ها بالا رفتم.
علي منان را سرزنش می کرد که آنقدر خاله را حرص ندهد و كمي از این شب نیامدن هایش دست بردارد تا مادرش راحت سر بر بالش بگذارد.
منان هم علي را درك نمي كرد و حرف از تجربه هاي جواني مي زد.
منان حق داشت؛ دوست داشت تجربه هاي جديد بدست بیاورد و سال هاي جواني اش را آنطور که دوست دارد سپري کند،
اما وقتي متوجه میشد ممکن است عمر مادرش از سال هاي پر شور جوانی اش کوتاه تر باشد چه حالی میشد؟
علي نميخواست خاطر منان و مروارید را آزرده کند و غبار غم را مهمان ته تقاري هاي پرشور خانه کند.
نمیخواست خاله فکر کند همه چیز تغییر کرده و تمام شده است.
نمیخواست همگي به گوشه بنشینند و زانوی غم بغل گرفته …